دانلود رمان فتنه گر با لینک مستقیم و رایگان
نویسنده:فاطمه اشکو
تعداد صفحات:282
خلاصه:
آذر یه دختر دستفروش اما با عزت نفسیِ که بخاطر فرار از ازدواج اجباری ناپدریش از خونه فرار میکنه
و با اعتماد به عشقش وارد خونه ی عمه ی فرزاد میشه، بی خبراز اینکه پسر دایی عشقش از خارجکشور میاد
و همزمان با این اتفاق خانواده ی فرزاد شروع به اذیت و آزار آذر می کنن
و آذر با نقشه به خواستگاری پسر دایی عشقش جواب مثبت میده و….
باورم نمیشد. این من بودم که از مراسم فرار کردم؟
از پای سفره ای که برای عروس شدنم نقشه می کشیدند. قلبم تند می تپید.
خون در رگ هایم منجمد شده بود. چشمانم به تار دیدن عادت کرده و عینک دو بینی به مردمک هایش بسته بودند.
و پلک هایم، خسته تر از همیشه فقط می خوابیدند و بیدار می شدند. آب دهان قورت دادم و وارد کوچه ی فرعی شدم. با موتور منتظرم ایستاده بود.
-فرزاد…
هراسان نگاهم کرد و با استارت موتور زدن، روشنش کرد و خود را به من رساند.
ترسیده بودم و نفس نفس می زدم. صدایم در گلو خفه شد. اصلا نمی توانستم حرف بزنم.
میان خس خس های گلویم، گفتم:
-ب…بریم.
پیاده شد. دستم را گرفت و از نهایت وجود بوسید. سرم را در آغوش گرفت و لب زد:
-نوکرتم آذر.
بار دیگر دستم را گرفت و مرا سوار موتور کرد. الهی بمیرم برای دلش که مثل گنجشک می زد. ندای قلبش را به راحتی می شنیدم.
-بریم فرزاد. تورو خدا…
-چشم.
و راه افتاد. گاز تندی به موتور داد و مرا از آن محله ی نفرین شده فراری داد. باورم نمیشد فرار کرده بودم.
بالاخره… توانسته بودم از آن جای کثیف فرار کنم. منی که در تمام طول راه دویده و ژولیده شدم بودم، با فراغ خیال پشت ترک موتوری که اطمینان از گاز تا رکابش می بارید،