جلد دوم این رمان هم به نام پیله ات را بگشا در همین پست قرار گرفت
خلاصه ی داستان:
داستان راجع به قتل سپندیار پسر ملک حسین ….ونوهءتراب خان ایل بختیاری قلعه تل …یکی از روستاهای خوزستان ….که بوسیلهءشاهین برادر لی لی فر …کشته میشه .. یه روایت کلیشه ای دیگه راجع به …..خون بس …
قسمتی از متن رمان:
*لی لی فر* دارم رویا میبینم نه؟یه رویای شیرین …یه خواب صادقانه ..انگار سالهاست که این چشمهارو میشناسم …گرم …پرنور …براق وپراز شفافیت .. منتظرم تا موج های روی اب ساکن شن تا بتونم دقیقتر ببینمش…تا بفهمم خواب نیست بلکه واقعیت ِ جرات ندارم پلک بزنم… نکنه که با پلک زدن من …این رویای صادقانه ناپدید بشه ؟… موج های اب ساکن شدن…..حالا مردِ توی حصارِ سبزِ درختها رو میبینم …که زل زده به من …اره واقعا زل زده به من … ناخواسته پلک میزنم ..وبه خودم میام ..این رویا نیست …اون مرد واقعیه …خدایا واقعیه چون زل زده به من … ولی نـــــه … دوباره بهش خیره میشم …نه مثل اینکه اشتباه کردم ..مرد به من خیره نشده …بلکه نگاهش به سنگهای ِرنگین کف چشمه گیرکرده … دوباره نگاهش میکنم شاید من رو ببینه ولی انگار اصلا من رو نمیبینه …منی که توی ائینهءزلال اب.. به اون همه چین وشکن روی موهاش …به اون همه شفافیت صورتش زل زدم …رو نمی بینه مرد نگاهش رو بر میگیره و سر میچرخونه .. نگاهم ناامیدانه در پی اون چشمهای خیره است که نگاه شیفتهءمن رو ندیده گرفته ورفته …وحالا سنگهای چشمه…. خالی شدن از برق نگاهش … سربلند میکنم ..نگاهم میوفته به همون جایی که عکس مرد رو تو اب دیده بودم ..ولی حالا جای مرد خالیه ..انگار که از اول نبوده… انگار که هیچ وقت واقعیت نداشته …
ناب رمان نامی آشنا برای علاقه مندان به خواندن رمان و کتاب،
بعید است علاقه مند به خواندن رمان باشید و حداقل یک بار به ناب رمان سر نزده باشید
بیش از 4000 رمان رایگان و فروشی در سایت بیانگر قدمت ما در این حوزه می باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.