دانلود رمان جان شیعه ، اهل سنت از ناب رمان
دانلود رمان جان شیعه ، اهل سنت
در مقدمه این کتاب خواهید خواند:
هرآنچه در این صفحات سراسر سرمستی نگاشته ام، از جام جملاتی جانانه تا نغمه ناله هایی غریبانه،
همه از افاضه فضل خدا بوده و عطر عنایت اهل آسمان و در این میان، این سرانگشتان سراپا تقصیر، تنها توفیق نگارش یافته اند.
تقدیم به ساحت نورانی پیامبر عظیم الشأن اسلام، حضرت محمد مصطفی و هدیه به تمامی نور چشمانم از عزیزان اهل تسنن و تشیع
در بخش هایی از متن این رمان خواهید خواند:
آسمان مشکی بندر عباس پر ستارهتر از شبهای گذشته بود.
باد گرمی که از سمت دریا میوزید، لای شاخههای نخل پیچیده و عطر خوش هوای جنوب را زنده میکرد.
آخرین تکه لباس را که از روی بند جمع کردم،
نگاهم به پنجره طبقه بالا افتاد که چراغش روشن بود.
از اینکه نمیتوانستم همچون گذشته در این هوای لطیف شبهای آخر تابستان آسوده به آسمان نگاه کنم
و مجبور بودم با چادر به حیاط بیایم
، حسابی دلخور بودم که سایهای که به سمت پنجره میآمد،
مرا سراسیمه به داخل اتاق بُرد و مطمئنم کرد که این حیاط دیگر نخلستان امن و زیبای من نیست.
از شش سال پیش که دیپلم گرفته و به دستور پدر از ادامه تحصیل منع شده بودم،
تمام لحظات پُر احساس غم و شادی یا تنهایی و دلتنگی را پای این نخلها گذرانده
و بیشتر اوقاتِ این خانه نشینی را با آنها سپری کرده بودم، اما حالا همه چیز تغییر کرده بود….