خلاصه کتاب
صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لالهی گوشش میخورد، موجب شد با ترس لب بزند.
- برگشتی!
دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت.
از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد.
- برگشتم... برگشتم چون دلم برات تنگ شده بود.
مرد تلخ و گزنده پوزخند زده و کمرِ باریکِ دخترک را گرفت.
وارد خانه شد و بوسهی نرمی از روی همان شال به موهای خوش بویش زد.
- نام کتاب: کوچه عطرآگین خیالت
- ژانر: عاشقانه اجتماعی
- نویسنده: رویا احمدیان
خلاصه کتاب
از بچگی تو گوشم خوندن فریا ناف بریدمه!
من نامی شهیاد مردی قدرتمند و جدی تمام زندگیم رو از دور تماشاش کردم که غرایزم کار دستم نده!
انقدر غرق فر موهاش و شیطنت چشمهاش شدم که یادم رفت اون از وجود من توی زندگیش بیخبره!
اون ناف بریدهی من بود و قولش رو بهم داده بودن و حتی از این که مال منه خبر نداشت!
پس وقت این رسیده بود که خودم رو بهش نشون بدم!
خیال میکردم همهچیز طبق نقشه پیش میره و اون برای همیشه مال من میشه ولی فکرش رو هم نمیکردم که فرشته کوچولوی من یه کله آتیشیه سرکش باشه که مدام نه روی حرفم میاره و ازم سرپیچی میکنه!
- نام کتاب: آنائل رانده شده
- ژانر: عاشقانه #هیجانی #اجتماعی
- نویسنده: سحر نصیری
خلاصه کتاب
ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه .
روزی از روزا ، این دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه و غافل از اینکه امیرحافظ به سس خردل حساسیت داره و نمیدونه قراره بخاطر این سس خردل زندگیشون بهم گره بخوره!
- نام کتاب: سس خردل
- ژانر: طنز #عاشقانه #اجتماعی
- نویسنده: فاطمه مهراد
خلاصه کتاب
-گفته بودم بهت حاجی! گفته بودم پسرت بیماری لاعلاج داره نکن دختررو عقدش نکن.. خوب شد؟ پسرت رفت سینه قبرستون و دختر مردم شد بیوه!
حاجی که تا آن لحظه سکوت کرده با حرف سبحان از جایش بلند شد و رو به روی پسرکش ایستاد..
-خودم کم درد دارم که با این حرفات مرهم میزاری روش؟
دستش را روی قفسه سینه اش میگذارد و کمی به عقب میرود..
-قلبم مچاله شده از پر پر شدن ناصرم..چه میدونستم شب عقدش دسته گلم از دست میره؟
خانُم بزرگ با چشمان اشکی خیره حاجی میشود و دوبار روی پایش میکوبد.
-بمیرم برای ناصرم..حالا جواب دختره و خانوادش رو چی بدیم حاجی؟ سیاه بخت شد دختر مردم.
- نام کتاب: هایکا
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: الناز بوذرجمهری
خلاصه کتاب
چشمها دنیای عجیبی دارند،
هزاران ورق را سیاه کن و هیچ...
خیره شو به چشمهایش و تمام...
حرف میزنند،
بیصدا، بیفریاد، بیقلم...
ولی خوانا...
این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد...
من از ابتلا به تو و خواندن چشمهایت گذشتهام...
حافظم تو را..
- نام کتاب: یمنا
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: صاحبه پور رمضانعلی
خلاصه کتاب
فقط2تا غریبه بودیم با جاذبه ای ممنوعه و کششی دوطرفه..و فقط برای سکس، هیچکدوم بیشتر ازاین نمیخواستیم.
هرگز به پسری به این شدت جذب نشده بودم،پس یه شب بعد از کار اونو به خونه بردم و باهاش خوابیدم.
فردای اون روز وقتی هردو لخت تو تخت بودیم کسی باهاش تماس گرفت.
برادرم!
اون لحظه ای بود که فهمیدم اون بهترین دوست برادرم،یه میلیاردر زنبازِ بکن درو و مدیرعامل شرکتیه که توش کارآموزی میکردم.
حتی بااینکه میدونستم باید ازش دور بمونم، نشون دادم که منم انسان و جایزالخطام.
همه چی بینمون فقط *** بود
فقط *** چون اون بینظیر بود.
فقط *** چون من قرار نیست عاشقش بشم.
فقط *** چون من3ماه آینده ازاینجا میرم و نمیخوام برادرم منو بکشه و نمیخوام کسی بفهمه که اون راز شیطانی کوچیک منه.
اون فقط یه دخترباز و هرزست.
ولی وقتی حقایق رو بشه همه چی توی زندگیمون منفجر میشه..
- نام کتاب: دخترباز
- ژانر: #عاشقانه #اروتیک #بزرگسال #خارجی
- نویسنده: کیتی ایوانز
خلاصه کتاب
شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه.
اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم پیدا میکنن.
حالا اون جدا از کار و دستور، یه انگیزه شخصی هم داره، انتقام از دو برادر شمس، قاتلای عزیز تر از جونش.
****
من شایلیام...
جاسوسی که عاشق رئیس مافیا شدم. مردی که قرار بود زمینش بزنم و مردنش و تماشا کنم.
نزدیکش شدم تا ذرهذره به زندگیش نفوذ کنم و قطرهقطره خونشو بمکم. اما...
- نام کتاب: دانلود رمان
- ژانر: عاشقانه انتقامی
- نویسنده: شیوا اسفندی
خلاصه کتاب
آبان زند... دختره هفده سالهای که به طریقی خون بس یک مرد متاهل میشه!
مردی جذاب که دلبسته همسرشه اما مجبور میشه آبان و عقد کنه!
- نام کتاب: آبان
- ژانر: #عاشقانه #ازدواج_اجباری
- نویسنده: هاله نژادصاحبی
خلاصه کتاب
داستان درباره دختری به نام نواست
که از بچگی خدمتکار عمارت نیکزادها بوده.
نوا پنهانی با پسر کوچیکه خاندان نیکزاد ازدواج میکنه البته بدون ثبت شدن در شناسنامهاس!
و زمانی که باردار میشه، همسرش فوت میکنه و اون در تلاش که ثابت کنه بچه از خون اون هاست.
تو همین حین محمدعلی، معروف به محمدعلی تایگر، کشتی گیر لوتی و معروف تیم ملی و برادرشوهر نوا به کمکش میاد اما...
- نام کتاب: تایگر
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: هاله نژادصاحبی