اشکی از گوشه چشمم چکید !تمام بدنم درد میکرد و به خاطر کتکایی که دیشب مامان بهم زده بود تمام تنم کبود بود
.مادری که در حقم مادری نکرد !منی که دست فروشی میکنم تا خرج خورد و خوراکمون رو تامین کنم
!مگه چند سالمه؟ فقط ۱۸سالمه .قطره اشکی از گوشه چشمم چکید
. مادری که هر شب یکی رو با خودش به این خونه میاورد
مه اون شبی رو که اومدن و تمام وسایل خونه رو خورد کردن به خاطر بدهکاری که مادرم تصفیه نکرده بود و من
. تو این هوای سرد تا نیمه شب کار کردم تا تونستم پولشون رو بدم
ازم مادرم خجالت نکشید و بازم به کاراش ادامه داد