قسمتی از متن رمان: ترسیده و گریون فقط میدویدم نفس کم آورده بودم برگشتم عقب تا ببینم هنوز دنبالمه که با دیدنش ترس و وحشتم بیشتر شد پاهام دیگه یاری نمی کرد. چند باری نزدیک بود سکندری بخورم. به سختی تونستم جلوی زمین خوردنمو بگیرم صدای ضربان قلبمو میشنیدم که چطور تند تند می زنه. وحشت و ترس تمام وجودمو پر کرده بود…
ناب رمان نامی آشنا برای علاقه مندان به خواندن رمان و کتاب،
بعید است علاقه مند به خواندن رمان باشید و حداقل یک بار به ناب رمان سر نزده باشید
بیش از 4000 رمان رایگان و فروشی در سایت بیانگر قدمت ما در این حوزه می باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
ببخشید دنبال نویسندش میگردم میتونید پی ویشو برام بدید
سلام نداریم