دانلود رمان عشق به شرط شیطونی با لینک مستقیم
آیناز : د بلند شو بهار دلش پارک میخواد باید حاظر شی ا .
من : جان هرکی منو بیخیال بابا خوابم میاد چرا نمیزارین اه .
آیناز : ندا یا الان بلند میشی یا میرم اون گربه زشتت رو میندازمش بیرون .
تا اسم گربه منو گرفت زرتی بلند شدم گفتم د نشد دیگه اخه من نمیدونم اون
حیوون بی زبون چه هیزوم تری واسه شما فروخته که شما باهاش جنگ دارین
اخه گربه به این نانازی رو کجا دیدی تووو ؟!؟!
آیناز : ساکت شو ببینم کجاش نانازه هنوز جای چنگ انداختنش رو دستم مونده
گربه وحشی .
اعصابم خراب شد که گفت وحشی ، گفتم هوی یه بار دیگه بگی وحشی نه من
نه تو هاا افتاد ( دوتا انگشت شصتم رو به پایین گذاشتم )
آیناز : اره افتاد حالا هم اماده شو نیم ساعت دیگه تو حیات باشی و رفت .
اداش رو دراوردم که چشمم به بهار افتاد که داره میخنده چشمام رو ریز کردم
گفتم : اگه دستم بهت نرسه وروجک .
بهار : تو اماده دو وگلنه به ابدی میگم ها ( تو اماده شو وگرنه به ابجی میگم
ها )
ابروهام پرید بالا اینم زبون دراورد ها ، ساعت رو نگاه کردم اوه ده دقیقه از
رفتن
ایناز گذشته یعنی بیست دقیقه وقت دارم ای خدا من توی این وقت کم چجوری
حاظر بشم اخه ؟؟!
زودی بلند شدم رفتم حموم داخل اتاقم خودمو گربه شور کردم درکل تو خونه
ما توی هر اتاقش حمومه اخه اینجوری گفتیم راحت تره خوب برم لباس چی
بپوشم