دانلود رمان سخت چون فولاد از ناب رمان
نوشته *الف* کارب انجمن نودهشتیا
خلاصه : بهار دختری که در کودکی زندگی خوبی داشته، با مرگ پدر، سرنوشت، روی سخت خودش رو به اون
نشون می ده. بهار برای حمایت از خانواده آن چنان در روزمرگی ها و مشکلات غرق می شه که یادش می ره
یه زنه و زن هم سرشار از احساسات لطیف. چه چیزی می تونه بهار رو از این دژ وحشتناک فولادین که برای
خودش ساخته بیرون بیاره؟ آیا معجزه ی عشق می تونه چاره کار باشه؟ …. قشنگه پایان خوش
این دفعه هم جا برای بهانه هست به قول قدیمیا دیوار حاشا بلنده جناب.نیشخندی زده وادامه داد وارد کردن
تجهیزات اتاق عمل از عهده گروه
شما خارجه یا باید با دکتر شفیع همکاری کنید یا کنار گذاشته میشید.
حالا دیگه چشمهای سرخ از خشم مهندس دیدنی بود و تجربه به او ثابت کرده بود آدمها تصمیمهای عجولانه و
بدون تفکری تو این زمان میگیرند
واین همان چیزی بود که او می خواست.صدایش را صاف کرده و با یک ببخشید ادامه داد:
-میدونید مهندس دلم نمی خواد این بار به جای الکترو کاتر (از وسایل اتاق عمل)،الکترو کاردیو گراف (دستگاه
ثبت نوار قلب)برامون بیارید.
صدای خنده خفه ای در اتاق پیچید.مهندس در دادن سفارش غلط سابقه دار بود.مشت مهندس محکم روی
میز خورد .در حالیکه از شدت
عصبانیت کلمات را متقاطع بیان میکرد گفت:
-اشتباه …از اونجا ….شروع شد که…من با… یک زن… همکاری کردم ….شما ضعیفه ها… همون بهتر که …توی خونه…. بشینید…. وکهنه شوری کنید.
نفسی از سر آرامش کشید.بار اول نبود که چنین کلمات توهین آمیزی را می شنید. روبه جلو خم شد:میدونید جناب هنوزم میگم شما به درد این کار نمی خورید