دانلود رمان دور از مهتاب با لینک مستقیم و رایگان
از: ام البنین منیری
داستان دختری به اسم لیلا را روایت میکند که مثل یک مرد بار آمده و با پدرش رفیق و همکار بوده است.
او میداند که پدرش چه کاری میکند و مثل یک محافظ کنارش بوده است. یک روز در نبود پدرش از خانه بیرون میرود تا با دوستان دورهی دبیرستانش دیدار تازه کند که برحسب اشتباه دزدی میشود و …
در بخشی از رمان میخوانیم:
جلال مرد برازندهای بود. بلند قد و با هیکلی درشت، ورزیده و ورزشکار موهای سیاه و چشمان مشکی هر دختری بیشک آرزوی همچین مردی رو داره از همه بالاتر جذابیت خاصی داشت. ولی افسوس که لیلا نمیتونست همچین آرزویی رو آشکار کنه.
شرایط جلال و لیلا فرق میکرد. لیلا یه گرفتار بود، که حالا به خواسته خودش مونده بود.
تقریباْ با یه آدم بیخانواده فرقی نداشت. جلال هم جز کارکنان شهروز بود و به اختیار اون کار میکرد.
یعنی هیچ روزنهای برای رسیدن به آرزوش نبود. پس بیخیال آرزو باید برای خودش رویایی درست کنه.
تو رویاهاش جلال رو صاحب بشه. با این فکر آخر لبخندی به لبش اومد، یه دفعه در باز شد.
دکتر مشرقی وارد شد. سلام داد. لیلا هم جواب سلامش رو داد.
دکتر مشرقی: بیا بیرون یه دیقه باهات کار دارم.
لیلا: نمیتونم دکتر هر کاری داری اینجا بگو.
دکتر: خصوصیه.
لیلا:جلال خوابیده در ضمن اگه الان اینجام به خاطر اینه که با یه پسر تنهایی حرف میزدم نخواه دوباره تکرار بشه.
در ضمن اگه اینجا حرف بزنی جلال بیدار هم بشه میبینه ما تنها نیستیم.