دانلود رمان دختردائی پروین با لینک مستقیم و رایگان
نویسنده: محمد افغانی
“این داستان سرگذشت پسری است كه خود راوی آن است .
او ضمن بیان خاطرا.تش ، داستان را این گونه آغاز میكند : (( من در كرمانشاه با پدر و مادرم زندگی میكردم .
آنها همواره مرا تشویق میكردند ك خوب درس بخوانم تا در آینده فرد مفیدی باشم .
خانه ما بزرگ بود ، طوری كه تعدادی از اتاقهای آن را اجاره داده بودیم .
(( عبدل )) و (( مملی )) دو پسر عمو بودند كه با پدر و مادرشان در منزل ما زندگی میكردند .
آنها نیازمند بودند و از دستورهای من همچون اوامر ارباب اطاعت میكردند .
این پسر عموها دوستان خوبی برای من بودند.روزی (( عبدل )) و (( مملی )) هنگام عبور از جلو دكانی به تماشای قناری داخل قفس میایستند .
صاحب دكان ناگهان دست آن دو را گرفته ، به دزدیدن انجیر و خرما متهم میسازد .
من كه آنها را خوب میشناختم از شنیدن این خبر ناراحت شدم و تصمیم گرفتم كار مغازهدار را تلافی كنم .از این رو ، وارد دكان شدم و مغازهدار را سرگرم كردم .
دراین فاصله (( عبدل )) و (( مملی )) دو گونی از انجیرهای او را داخل نهر جلوی مغازه خالی كردند
و بعد هر سه به خانه برگشتیم .روزی شنیدم كه كولیهای (( قرهچی )) نزدیك كاروانسرای (( عالم شكن )) چادر زدهاند .
(( مملی )) و (( عبدل )) از من خواستن تا برای دیدن یكی از خویشاوندانم همراه آنها به آنجا برویم
، زمان امتحانات فرا رسیده بود و من اجازه خروج از خانه را نداشتم ،
سرانجام با اصرار پسرعموها به سمت كاروانسرا حركت كردم
با نزدیك شدن به چادرها (( رضا )) را شناختم .او پسر (( دختر دایی پروین )) بود كه .