دانلود رمان نهلان با لینک مستقیم برای موبایل و کامپیوتر
دانلود رمان نهلان با لینک مستقیم
زهرا ارجمندنیا
نَهلان
🕊عرب زبانان به اوج خستگی و ناامیدی و مایوس شدن °نهلان°می گویند🕊
نهلان روایت زندگی زنی به نام تابان میباشد که بعد از پشت سر گذاشتن
دوره ای تاریک از زندگی خود ، در کنار پسر کوچکش روزهای آرامی
را میگذراند و برای ساختن آینده ای روشن تلاش میکند ،
تا این که ورود مردی به نام حنیف زندگی دو نفر آن ها ،
به مرور همه چیز تغییر داده و ….
تابان زنی است که روزگار پذیرای مسئولیت های سنگینی کرده است !
مسئولیت هایی که به دوش کشیدنشان راحت نیست
اما تابان قوی تر و سر سخت تر از این حرفاست ….
باران تند و بی وقفه می بارید، لباس سیاه رنگش، حالا خیس و سنگین به تن نحیف و لاغرش چسبیده بود.
کودک توی آغوشش، بی خبر از ولوله ی توی جان او، بین آن پتوی سنگین به خواب عمیقی فرو رفته بود.
قدم هایش تند بودند و هراسان، نفس هایش هم لبریز بودند از وحشت و ترس!
به سختی کودک را توی آغوشش تکانی داد و بعد، دست مشت شده اش را جلوی چشمانش باز کرد.
کاغذ مچاله شده ی خیس، با آن رد پخش شده ی جوهر…
زیر نور تیرچراغ برق، نشان می داد که راه را درست آمده.
چشمان خسته و سرخش، خیره ماند به در نقره ای رنگی که جلویش بود.
تردید داشت شیره ی جانش را بیرون می کشید و دستانش خواب رفته بودند از سنگینی وزن کودک! می ترسید آخرین پناهش، بی پناه ترش کند! اشک، قل خورد از گوشه ی چشمش و از کناره ی تیغه ی بینی، سر خورد سمت لب هایش!
انگار حزن می نواختند، می توانست صدای نی انبان را به راحتی از جایی دور بشنود، شاید از کنار اروند، همان جایی که او را کشیده بود به این نقطه و این شهر!
نوشته