خلاصه کتاب
چهره خونسردم همیشه بزرگترین ویژگی من بود، به همراه اراده و قدرتم. من به هیچکس وابسته نبودم و برای هیچ چیزی اجازه نمی گرفتم.
اما بعد جریکو مثل طوفان وارد زندگیم شد. آزادیم و با چیزی باارزش تر عوض کردم.
حالا باید با زندگی پرخطرم کنار بیام و اینکه عاشق جریکو نشم.
- نام کتاب: شانس شیطان
- ژانر: #جنایی⭐️| #درام #بزرگسال🔥| #اروتیك❤️
- نویسنده: مگان مارچ
خلاصه کتاب
داشتن مدرک لیسانس صنایع و ارشد مدیریت چیزهایی نبودند که من باب دلم باشن به ظاهر اخمو بودن و سخت گیری های دخترانه ام هم اونی نبودن که در اعماق وجودم از خودم خواسته بودم
حتی حالا نشسته کنار پدرم برای برگزاری مزایده ای که روزها براش وقت صرف کرده بودم هم خواسته ای نبود بخوامش اینکه اینجا بنشینم و به آدمهایی خیره بشم که لرای برنده شدن دست به هر کاری می زدن هم جز برنامه هام نبود.
- نام کتاب: اغنا
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: زاهده بیاتی
خلاصه کتاب
همیشه آدمها رو با ظاهرشون نباید قضاوت کرد. پشت همهی چهرههایی که میبینیم، آدمهایی هستن که نمیشه فهمید تو قلب و فکر و روحشون چه چیزی جریان داره. گاهی باید دستشون رو گرفت، روحشون رو لمس کرد و به تنهاییهاشون نفوذ کرد تا بشه اون پوستهی سفت و سخت رو شکوند.
این قصه، قصهی بیرون کشیدن یه روح پاک از یه جسم خسته و آسیبدیدهست. قصهی دیدن زیباییهای ذاتی آدمها، بیتوجه به حصار جسمانی اونها.
این قصه... یعنی قصهی «لمس تنهایی ماه»...
- نام کتاب: لمس تنهایی ماه
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: منا امین سرشت
خلاصه کتاب
جنازهی لخت خواهرِ یارا، نامزدِ سهند خان بزرگ آبادی رو صبح زود تو خونه باغ یه مرد غریبه پیدا کردن!
سهند خان انتقامِ این رسوایی و بی آبرویی رو از خواهر کوچیک یلدا گرفت!
- نام کتاب: سیاه مست
- ژانر: عاشقانه #هیجانی #اجتماعی
- نویسنده: تمنا زارعی
خلاصه کتاب
هوای گرم و شرجی بندرگاه نفس را تنگ میکرد و بر
پوست های آفتاب سوخته و عریان آدمیان داغ مینشاند.
صیادان در گروه های چندنفری سوار بر بلم دل خلیج را
شکافته و تورهای خود را به درون آب می افکندند.
پسر جوان خسته و ناامید بر شنهای ساحل نشسته و
زانوانش را بغل گرفته و به رقص قایق ها در تلاطم امواج
مینگریست.
- نام کتاب: بیراهه
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: لیلی تکمیلی
خلاصه کتاب
صدای بسته شدن درب چوبی میاد، پدر روحانی طبق عادت همیشه در سکوت کامل و با آرامش تو کابین کوچک بغلی میشینه و منتظر میمونه که شروع کنم. دستم رو روی صلیبی که از گردنم آویزونه میذارم و در حالی که قلبم مثل اسفنجی آب گرفته سنگین شده بدون اینکه از روزنه های لوزی شکل حجاب چوبی بینمون به کشیش نگاه کنم میگم:
"برام از خداوند طلب آمرزش کن پدر مقدس، چون من یک گناهکارم."
"ادامه بده فرزند."
صداش مثل خودش پیر و سالخورده است.
❌رمان غرور و آبرو در مورد براندو، برادر کارلو برونیه❌
- نام کتاب: غرور و آبرو
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: لیانا دیاکو
خلاصه کتاب
تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینههای برجسته و عضلانیِ مردانهاش قلاب شد.
انگشتانم سینههایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم!
بازی را شروع کرده بودم!
خیلی وقت پیش!
از همان موقع که فهمیدم این پسر با کسی رابطه داشته که...!
باورش نداشتم این حقیقت تلخ را اما...
حالا من هم مثل خودشان بازی میکردم!
-فکر نمیکردم رابطه با تو انقدر از نزدیک جذاب باشه! انقدر نزدیک و دور از اون تماسای تصویری و چتهامون!
تکانی خورد و دست روی دستهایم گذاشت
- نام کتاب: میراث هوس
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: مهین عبدی
خلاصه کتاب
نیلا نامی دختری که بعد از سال ها به عشق گذشته اش برمی خوره اما رابطه ی سمی که با سپهر داره و درگیرشِ مانع از رسیدن دوباره اش به دانیار مشرقی می شه. بالاخره تهدیدای سپهر کار دستش می ده و یه شب توی بیهوشی اسیر دستاش میشه!
- نام کتاب: نیل
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: فاطمه خاوریان
خلاصه کتاب
صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لالهی گوشش میخورد، موجب شد با ترس لب بزند.
- برگشتی!
دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت.
از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد.
- برگشتم... برگشتم چون دلم برات تنگ شده بود.
مرد تلخ و گزنده پوزخند زده و کمرِ باریکِ دخترک را گرفت.
وارد خانه شد و بوسهی نرمی از روی همان شال به موهای خوش بویش زد.
- نام کتاب: کوچه عطرآگین خیالت
- ژانر: عاشقانه اجتماعی
- نویسنده: رویا احمدیان