دانلود رمان پاورقی زندگی (جلد اول و دوم ) از ناب رمان
[caption id="attachment_1703" align="alignnone" width="450"] دانلود رمان پاورقی زندگی[/caption]
اره.. پیش پای تو زنگ زد می خواد منو ببینه
-خب.. توچی گفتی؟
هیچی دیگه برای فردا ساعت ۱۱قرار گذاشتم
فرزین خندید:نمردیم و قرار گذاشتن مهیار وهم دیدیم
-اره بخند…. خنده هم داره کور چی گفتن به قرار گذاشتن فرزین با ناراحتی گفت: ببخش منظورم این نبود…
مهم نیست فراموشش کن
فرزین با کلافگی گفت:بابا منظورم این بود که قبلا با هیچ دختری قرار مدار نمیداشتی اما…
-باشه بابا نمی خواد اینقدر به خودت فشار بیاری، فهمیدم چی می خوای بگی به خدا اگه مجبور نبودم این قرار رو ...