دانلود رمان هوادار حوا از فاطمه زارعی با لینک مستقیم
ژانر رمان: عاشقانه
درباره دختری نا زپروده است ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته
واسه اولینبار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و …
قسمتی از رمان
نور چراغ روشنایی اش را به تابلوها می تاباند. هر کدام از آن ها برای من یک خاطره
و حاصل تلاش های شبانه روزی ام در این زیرزمین کوچک آجری بود. برای فردا
دل در دل نداشتم و حسی زیبا و استرسی بی دلیل وجودم را در برگرفته بود. وارد
حیاط شدم. هنرجوهایم مقابل بوم های نقاشی نشسته بودند و با مداد مشکی که در
دستشان بود، تصویر چهره ای را که پیش روی شان بود، می کشیدند. گندم در بین
آن ها قدم می زد و روال کارشان را زیر نظر می گرفت. از سه سال پیش که این
خانه ی قدیمی را اجاره و آن را تبدیل به یک کارگاه نقاشی کردم، گندم شاگرد من
بود و حالا در مقام ارشد کلاس در کارگاه حضور داشت. صدای اسپیکر را که روی
چهارپایه ی کنار حوض بود، زیاد کردم. موسیقی با فضا عجین شد و رقص قلم بر
روی صفحه ی پیش روی هنرجوها آرام تر شد و شانه های شان به رقص درآمد.
پاچه های شلوارم را بالا دادم، روی سنگ های کنار حوض نشستم و پاهایم را داخل
آب فرو بردم. نگاهم را به پاهایم دوختم، ماهی های قرمز، دورش را گرفته بودند.
نمی دانم از جان پاهای من چه می خواستند که اینطور خیره به آن بودند، شاید
رنگ سفید و انگشت های کوتاهم را دوست داشتند. با صدای گندم حواسم از دنیای
ماهی ها پرت شد و نگاهم به سمت چهره ی ظریف و چشم های مشکی رنگش
چرخید. گفت: هنوز نمی خوای نقاشی هایی رو که کشیدی نشونم بدی؟
ابرویی بالا انداختم.
-نه، همه باید فردا ببینن.
-برای فردا استرس داری