دانلود رمان پرورشگاه عشق با لینک مستقیم و رایگان
نویسنده: HADiS
صفحات: 171
ژانر عاشقانه
خلاصه:
تو این داستان خبری از دختر پولدار و پسر پولدار نیس ؛خبری از کل کل پسر دختر نیست؛خبری از تنفر نیست ؛خبری از ازدواج اجباری و هم خونه ای هم نیست .پس بیاید باهم این رمان رو دنبال کنیم . ببینیم قراره چه اتفاقی بیفته
قسمتی از رمان:
ثریا کجا می خوای بری حالا؟
ثریا : خودتون که میدونید خرج دانشگاه زیاده . درسته که اقای مقتدر هم کمک میکنه ولی بازم کفاف نمیده.چند روز پیش دنبال کار میگشتم؛ یه جایی رو پیدا کردم که کارش پرستاری از یه بچه سه سالست .باباش گفت ،میتونم اون جا بمونم ، منم قبول کردم .
_ خوبه ایشالا موفق باشی .
ثریا : خیلی ممنون سوگند جون .
یه نگاه به ساعتم کردم . دیدم وقت نمازه؛ روبه بچه ها گفتم :
_ بچه ها وقت نمازه .موافقین همین جا دست جمعی نماز بخونیم؟
همشون قبول کردن . اینجا درصد بیشتر بچه ها اهل نماز و روزه و حجاب و چادر هستن.
یادمه وقتی 9 سالم بود ، تازه یک هفته بود که به سن تکلیف رسیده بودم که فاطمه جون وارد اتاقم شد و یه چادر جلوم گذاشت .ازش پرسیدم:
_ فاطمه جون این چیه؟
فاطمه جون : این چادره . تو دیگه به سن تکلیف رسیدی ؛ زشته یه نامحرم تو رو ببینه .
باید دیگه روسری سرتکنی . این چادر هم برای حجاب بیشتره ؛اگه دوست داشتی می تونی سرت کنی .
منم بعد از دو روز تصمیم گرفتم چادر رو سرم کنم . از اون موقع تا حالا نه نمازم قضا شده و نه چادر از رو سرمبرداشته شده و هیچ وقت هم حتی یه نخ از موهام رو بیرون نمیذارم .
از فکر بیرون اومدم .با ساجده وضومون رو گرفتیم و دوباره به همون قسمت رفتیم .
پسرا یه فرش پهن کرده بودن تا روش نمازمون رو بخونیم .
هممون کنار هم وایسادیم .پسرا جلو و ما دخترا هم عقب وایسادیم . سه تا ردیف شدیم .
بعد از ده مین نمازمون تموم شد و برای ناهار به اتاقامون رفتیم. ناهار مرغ بود .