دانلود رمان بهار رسوایی با لینک مستقیم
خلاصه :
بهار، تمام تلاشش را می کرد که بعد از یخ زدگی های زمستان خودی نشان دهد و لبخند روی لب ها بیاورد اما گاهی خط قرمزی می آید و بی هوا تمام دلخوشی ها و آرزوهایت را خط خطی می کند و بی رحمانه می رود…
حال بهار مانده است و امیدهای خط خطی شده اش که دیگر نمی ارزد برایش تلاشی بکند…
چه بی رحمانه اند، خط قرمزهایی که آرزوهای کودکی و جوانیمان را به دست باد فراموشی می سپارند و چه آرزوهایی که باد نبرد و فقط در شهر رسوایمان کرد…
قسمتی از رمان »
صندلی های فلزی آزمایشگاه تکیه گاه بدن بی جانم شده بود، از محضر تا همین دو خیابان بالاتر را چنان در آغوش خان جون زار زده بودم
که نفسم بالا نمی آمد و عمو با قساوت تمام حتی نگذاشته بود کمی آب بخورم.
حالا باز هم نگاه بی آن پسر که صرفا برای حرص دادن بهزاد بود، روی صورتم زوم شده بود.
چه میخواست از چشمان پف کرده و چهره ی درب و داغانم؟…با شنیدن نامم از زبان پرستار از جا بلند شدم.
محیط پر جنب و جوش آزمایشگاه روی مغزم پایکوبی می کرد و بدتر از آن وقتی که نامم را با آن پسر یک جا خواندند
یا حتی آن برگه ای که عکسمان کنار هم زشت ترین قاب جهان را ساخته بود، فشار عصبی زیادی را متحملم می کرد.
بهزاد به همراه آن دختره که فهمیده بودم نامش آرزو است بعد از دقایقی از اتاق بیرون آمدند.
چهره ی عصبی بهزاد و رگ های بیرون زده ی پیشانی اش خبر از نابسامانی اوضاع در آن اتاق می داد…..
[…] دانلود رمان بهار رسوایی با لینک مستقیم برای موبایل و کا… […]
[…] دانلود رمان بهار رسوایی با لینک مستقیم برای موبایل و کا… […]