دانلود رمان وامق با لینک مستقیم
خلاصه کتاب:
بهار در آغاز جوانیش باید برای امرار معاش خود و پدر معتادش سخت کار کند. اما پدرش او را وادار میکند که به زور همسر سوم مصیب که ۵۳ سال از خودش بزرگتر است، بشود. بهار در روز عروسیش فرار میکند .
وقتی به ترمینال میرود، سرگردان است و نمیداند به کجا بگریزد تا پدرش و مصیبت او را پیدا نکند. فردی آرام در گوشش زمزمه میکند ، مشهد !
او با صاحب این صدا ، حامد همراه میشود. ودر مسیری قدم بر میدارد که با تمام سختیها و ناملایمتی ها و تحقیرها او را به یک سوپراستار سینما تبدیل میکند .و عاشقانه هایی جدید در زندگیش آغاز میشود.