دختری به نام انوشه ! یه دختری که با اعتقادات خونواده اش به شدت مخالفه (خانواده اش به قول معروف اوپن هستن) و حالا مجبورش میکنن که با پسر عموش کامیار (که اونم یکیه مثل خانواده اش ) ازدواج کنه ولی …
قسمتی از متن رمان:
– نه بابا ، این دیگه تکراری شده ! الان واسه کلاس بیشترش میگن عروس رفته فیس بوکش و چک کنه !
– اَه چه مسخره ! من که همون قدیمیا رو بیشتر می پسندم !
– اِ اذیت نکن دیگه … بذار شب عروسیم یه خورده ملت رو بخندونیم .
– چرا با این چرت و پرتا میخوای ملت رو بخندونی ؟ کاری نکن بگم عروس رفته از دوست پسر سابقش اجازه بگیره هــــــــــا … !
– تو به گور خودت خندیدی … بمیری که یه کار واسم مثه آدم انجام نمیدی !
– آخه مهشاد جون ! همه ی عروس ها این جور مواقع استرس آخرشبشون رو دارن که میرن خونه و با آقا داماد تنها میشن . حالا تو داری جوش این و میزنی که من سر سفره عقدت چی بگم ؟
ناب رمان نامی آشنا برای علاقه مندان به خواندن رمان و کتاب،
بعید است علاقه مند به خواندن رمان باشید و حداقل یک بار به ناب رمان سر نزده باشید
بیش از 4000 رمان رایگان و فروشی در سایت بیانگر قدمت ما در این حوزه می باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.