دانلود رمان اکوادور با لینک مستقیم
نویسنده : نازی
? ژانر : عاشقانه بزرگسال
پله ها بالا رفتم
وضع مالی نازنین بد نبود!
فقط مثل مجتبی پول پرست نبودن
با یادآوری گذشته تلخم با نفرت چشمام محکم رو هم
فشردم کمتر از چهارده
سالم بود که مادرم مرد!!!
مجتبی بلافاصله بعد از مر گ مادرم با مریم ، که دختر
جوون بیست دو ساله
ای داشت ازدواج کرد
مجتبی و مریم عین هم پلید پول پرست بودن اما محیا
…..
اون فرق داشت ، بر عکس مادرش قلب پا ک مهربونی
داشت
بیشتر اوقات که مجتبی و مریم برای تفریح خوش
گذرونی با هم مسافرت میرفتن