دانلود رمان ازدواج به سبک ارباب کوچک با لینک مستقیم و رایگان
به محض خروج بقيه بچه های کلاس به سمت میز استاد رفتم که مشغول جمع کردن وسایلش بود.
وا بارید، چرا نمره این ترم رو کم دادی؟!!!
من که دیشب بهت گفتم، اگه میخوای این ترمو نیفتی، باید شرطم رو اجرا کنی؟!!!
با غم نگاهش کردم…..
اما تو شرطتت رو بهم نگفتی و فقط گفتی شرطتت خیلی خطرناکه، گفتی میخوای اذیتم کنی!!!
شونه ای بالا انداخت : دیگه دیگه،
اگه نمره میخوای باید با چشمه بسته بگی چشم ، اگه نه که مشروط شدن رو به جون بخر!!!
با عصبانیت پام رو رو زمین کوبیدم. به سمت در رفت تا از کلاس خارج بشه که گفت : پاتو زمین نکوب مگه بچه ای؟!!!
تو رو خدا باربد….!!! |
گفتم نه !!! ئچی کردم و قبل از این که از کلاس خارج بشه گفتم : باشه، شرطتت هرچی باشه قبوله؟!!!
با مکث به سمتم چرخید.
یه ابروشو بالا داد و گفت : واقعا؟!