دانلود رمان زرخرید با لینک مستقیم
از اکرم محمدی
خلاصه رمان
زرخرید داستان یه پسر تعمیرکاره که وسط کلی بدبختی، گیر یه دختر همسایهٔ محیطزیستی خلوچل افتاده.
فکر میکنید چی میشه اگه یه پسر بیاعصاب کچل، عاشق یه دختری بشه که
همهٔ فکر و ذکرش محیط زیست و دفاع از حقوق حیواناته؟ هیچی…
تنها راه نفوذ به دل دخترمون رو انتخاب میکنه، اونم….
قسمتی از رمان
اون دخترو برام بیار، یاشار!
صدای لطیف زنانهاش هیچ تناسبی با آن لحن بیرحم دستوریاش نداشت. از
پله های دانشکده تندتند پایین میرفت و من هم پی او، شاید با کمی فاصله…
– سلام استاد!
تنها چیزی که هرکسی از کنارش رد میشد میگفت و او شاید برای اولین بار
از وقتی که میشناختمش تظاهر را فراموش کرده و حتی سری برایشان تکان
نمیداد.
اکیپ دختر و پسرهایی که از پله ها بالا و پایین میرفتند و وجه اشتراک
همگیشان نگاه متعجب و سنگینشان بود به قیافه ی من که مثل یک محافظ و
سرباز پی استاد عصبانیشان میرفتم.
نگاهم به اتاقک نگهبانی افتاد، محل کار قدیم پدرم.
– حواست کجاست، یاشار! دارم با تو حرف میزنم.
نگاهم را به صورت درهم پیچیده شده از عصبانیتش دادم. چیزی از زیبایی در
صورتش بهچشم نمیخورد، به جز…
شاید… لبهایش؟ گوشتی و قلوهای! قابلیت پرت کردن حواسم را داشت!
عینک طبیاش که در نور آفتاب تیره شده بود را با نوک انگشت بالا داد و با
صدایی کنترلشده و پرحرص ادامه داد:..