دانلود رمان خیال یک نگاه با لینک مستقیم و رایگان
خانه در سکوت فرو رفته بود. اسمان چادر سیاه اش را به سرکشیده بود
و درخشندگی مرواریدها روی آن چشم آدمی را به تماشا وا می داشت.
با نگاه کردن به اسمان و دقیق شدن به آن در شب به تیرگی و مغموم بودن آن می شد پی برد.
در سکوت به اسمان نگاه می کرد،چه شب هایی که در نظرش این آسمان
به جای رنگ سیاهی و تیرگی برای او رنگ روشنی و ارامش داشت . . .