خلاصه کتاب
ـ گلی!!
صدایش مثل همیشه نبود. صدایش با من قهر بود و من مگر چند نفر بودم که ببینم و بشنوم و باز بمانم؟ شنیدهها را شنیده و دیدهها را دیده بودم؛ وقت رفتن بود. در را باز کردم و با اولین قدمم صدایش اینبار از زیر دندانهای قفل شدهاش به گوشم رسید:
ـ گلشیفته!!
چندبار مرا گلشیفته صدا کرده بود؟ من گلِ باغش بودم. همان گلی که نامم را گذاشته بود گلِسرخ..
قدم بعدی را که برداشتم اینبار فریاد زد:
ـ بری دیگه رفتی گلی اینو تو گوشت فرو کن..!
- نام کتاب: گل سرخ
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: زیبا سلیمانی
خلاصه کتاب
قصهی از دل تفاوتها که به تجانسها ختم میشد دختری سرکش و جولانگر خط میزند معادلات مردی از جنس امنتیت را و سرمشق میشود برای شبهای که چراغهای روشن شهر او را فریاد میزنند و او چه مقهور میشود در این عشقی که اگرچه از سراب تفاوتها ریشه میگیرد اما به قصه همسان شدنها و تجانسها ختم میشود.
آری داستانِ تلاقی دوخط موازی را شنیدهی؟ دو خطی که در تجانسها سر خم میکنند برای یکی شدنها؟ اینجا رسم و الخط یکی شدنهاست میان تجانس اندیشهها
- نام کتاب: تجانس
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: زیبا سلیمانی