دانلود رمان ته دیگمو پس بده از ناب رمان
[caption id="attachment_154" align="alignnone" width="300"] دانلود رمان ته دیگمو پس بده[/caption]
خلاصه:یه دختر و یه پسر که تو کار خرابکاری زیاد دارن. برای مستقل شدن نیاز به کمک دارن. کمک از یه بزرگتر.
کمک از پدر بزرگشون و این دست یاری شرط و شروط داره.شرایطی که با قبولش مستقل می شن و با ردش ..... زمین خورده.
یه رستوران راه نجاته به رستوران مخروبه و دور افتاده تو جاده و شرط کمک سر پا کردن این رستورانه اونم نه تنها شریکی .
حالا ببینیم این شراکت دونفره با این دختر و پسر.. یکی تخس و ...
دانلود رمان فقط من فقط تو از ناب رمان
[caption id="attachment_151" align="alignnone" width="300"] دانلود رمان فقط من فقط تو[/caption]
نویسندگان : doni.m,yalda.angleوaram.anid
تعداد صفحات : 377
ژانر : عاشقانه , طنز
خلاصه رمان :
فقط من، فقط تو رمانی عاشقانه است و ماجرای دختر و پسریست که با هم توی بوتیک کار میکنند. یه پسر پولدار و مغرور با یه دختر عادی از یه خانوادهی عادی ولی زبونی دراز...
مقدمه :
فقط منم فقط تویی
تو این نقاب خاطره
تو این جدال من و تو
به هم رسیدن حاصله
حاصل این عشق وسیع
حاصل این چشمای تر
حاصل دلتنگی تو
حاصل بی تابی من!
فقط منم فقط تویی
تو این دو روز بی کسی
تو این فقط من و تو ها
برای من ...
دانلود رمان لالایی بیداری از ناب رمان
[caption id="attachment_148" align="alignnone" width="300"] دانلود رمان لالایی بیداری[/caption]
موضوع رمان لالایی بیداری: عاشقانه ، اجتماعی
نویسنده رمان: آرام رضایی
تعداد صفحات رمان: ۳۷۲ صفحه
خلاصه داستان: داستان رمان در مورد یه دختره شایدم بیشتر از یه دختر یه خانواده یا یه محله.
خونه ی این دختر تو طرح شهرداری برای ساخت بزرگراه قرار می گیره و در نتیجه کل محل باید اونجا رو تخلیه کنن.
اما بعد این همه سال مثل یه خانواده شدن.
اونقدر نزدیک که دور بودنشون از هم سخته.
و این میشه که تصمیم می گیرن با پول فروش خونه یه آپارتمان ۱۰ واحدی چند ...
دانلود رمان پشت یک دیوار سنگی از ناب رمان
[caption id="attachment_145" align="alignnone" width="300"] دانلود رمان پشت یک دیوار سنگی[/caption]
خلاصه از زبان نویسنده:
یه داستان از یه زندگی، شایدم ۲ تا. آشنا برای بعضیها و غریبه و مجهول برای یه عده دیگه. کسایی که شاید دیده باشیم و شایدم نه.
یه دختر و یه پسر که به دنیا اومدن و ساخته شدن برای زندگی مجردی و تنهایی. هیچ رقمه شکل و رفتارشون به مسئولیت و تعهد و … نمی خوره.
دانلود رمان هیچکی مثل تو نبود از ناب رمان
[caption id="attachment_141" align="alignnone" width="300"] دانلود رمان هیچکی مثل تو نبود[/caption]
نویسنده : آرام رضایی
ژانر : #طنز #عاشقانه
خلاصه رمان :
آنا مفخم تک دختر خانواده مفخم کارشناس ارشد معماریه. بی کار و جویای کار.
یه دختر شاد و سر زنده که با جدیت سعی میکنه مطابق میل پدرو مادرش رفتار کنه و اونها رو راضی نگه داره. اما چون اعتقادات و نظرات خانواده اش گاهی با اون یکی نیستن مجبوره زیر زیرکی کارهای خودشم بکنه.
تلاش اصلیش اینه که به گفته مادرش خانم باشه و چقدر سخته خانم بودن با توجه به داشتن کودک درون فعال و ...
دانلود رمان عروس مرده از ناب رمان
[caption id="attachment_138" align="alignnone" width="300"] دانلود رمان عروس مرده[/caption]
نام رمان : عروس مرده
نویسنده : مژگان زارع
نویسنده رمان قتل کیارش
خلاصه ای از داستان رمان:
داستان درباره دختری به اسم ساراس که روز عروسیش تصادف می کند و می میرد.
او هیچ وقت زندگی مشترک را تجربه نمی کند اما فرصت پیدا می کند قبل از جدا شدن کامل روحش از دنیا ببیند که چه حوادثی بر سر راه اطرافیانش قرار می گیرد.
او می بیند که مرگش چطور باعث تغییر سرنوشت دوربری هایش به خصوص شوهرش می شود
و در آخرین لحظه های بودنش میان زمین و ...
دانلود رمان بار دیگر دلدادگی از ناب رمان
[caption id="attachment_135" align="alignnone" width="300"] دانلود رمان بار دیگر دلدادگی[/caption]
خلاصه ی داستان :
رها در دبیرستان با سهیل آشنا شده و بعد از مدتی از طریق دوست سهیل متوجه می شود که او بهش می کنه،
برای همین تمام وقتش رو می گذاره روی درس و توی دانشگاه به دختری درسخون مشهور می شه،
ترم آخر باز سر و کله سهیل پیدا می شه
و هم کلاسی رها به اسم پدرام هم اتفاقی به اون نزدیک می شه.
دانلود رمان قتل کیارش از ناب رمان
[caption id="attachment_132" align="alignnone" width="300"] دانلود رمان قتل کیارش[/caption]
خلاصه:
در یک میهمانی خانوادگی کیارش دولتشاه به قتل می رسد. تمام مدارک
نشان می دهند قاتل، دختر نگهبان خانه است اما واقعیت چیز
دیگریست…پایان خوش
دانلود رمان روشنایی مثل آیدین از ناب رمان
[caption id="attachment_129" align="alignnone" width="300"] دانلود رمان روشنایی مثل آیدین[/caption]
پشت محوطه کوچک کلیسا ایستادم.
به ردیف صلیب های سنگی خیره شدم.
کنار دو صلیب در کنار هم ایستادم.
خیلی جوان بودند.
غمشان چشم های مادام را در این چندسال غمگین کرده بود.
من که ندیده بودمشان اما تعریف از آن ها مرا هم غمگین کرده بود.
برای آمرزششان دعا کردم و راه افتادم سمت اتومبیلم.
صدای هیاهوی آیدین و آناهیس در محوطه کلیسا پیچیده بود.
سارمِن اگر بود می گفت این بچه ها تماما آلودگی صوتیند.می گفت و خودش بیشتر از بچه ها هیاهو به راه می انداخت.
خریدهایم را انجام دادم.