دانلود رمان فصل نرگس با لینک مستقیم و رایگان
گذر زمان، نمیتواند رد پای گذشته را از ساحل سرنوشت کسی پاک کند، فقط میتواند انسان
را با نگاه به آینده، اندکی از یاد گذشته غافل و به آینده معطوف سازد.
انتظار برای بازگشت دلبند، چه نتیجهای دارد؟
ماجرای نوجوانیست که در راه بازگشت به خانهاش، با دختری برخورد میکند و در این دیدار کوتاه،
اتفاقاتی رخ میدهد که موجب ماندگارشدن آن دختر در ذهن پسر میشود
قسمتی از رمان :
ست در جیب شلوار جین مشکیاش فرو برد و به این فکر کرد که چه خوب است که میتوانند
فرم مدرسه را بپیچانند و با پیراهنها و شلوارهای مورد علاقهشان بیایند و بروند و کسی هم
به آنها نگوید بالای چشمتان ابروست. کیف مشکیاش را روی یکی از صندلیهای خالی ایستگاه
انداخت و از جیب مخفی پشت کولهاش، موبایل و هندزفریاش را بیرون کشید. بلااستثنا تمام بچههای
مدرسهشان گوشی میآوردند و آنهایی هم که به نظر میآمد بچههای مثبت و قانونمندی هستند،
ظاهر قضیه بودند و آن زیرزیرها کارهای خیلیخیلی خوبی میکردند.
با همان لبخند روی لبش، درحالیکه سیم را وصل میکرد و دنبال آهنگ مورد نظرش که دیشب
برایش فرستاده بودند میگشت، به حرفهای احسان گوش سپرده بود.
– امروز چندتا رو حوصله دارین؟
روی آهنگ I Like Me Better توقف کرد و لمسش نمود. صدای بیآزار موسیقی و خواننده در
گوشش پخش شد، به موبایلش نگاهی انداخت که 32% شارژ داشت. در جیب راست شلوارش
قرارش داد و روی همان صندلی پوسیده و بیرنگوروی ایستگاه که کیفش را روی آن انداخته بود،
نشست و درحالیکه سرش را با ریتم ترانه آرام جلو و عقب میکرد، گوشهی دماغش را کمی خاراند
و باز حواسش متوجه کیان شد که در خطاب احسان میگفت:
– من که اوضاع و احوالم داغونه، میخوام برم خونه.