اينم از وضعيت ننه ي ما! به ساعت يه نگاهي انداختم. دوازده بود. رفتم تو اشپزخونه يه نهاري بر بدن زدم بعدم رفتم *گرماااابه* ويه دوش مشتي گرفتم. حالا که قرار برم اين پسر روببينم دوست دارم ترگل مرگل باشم .
نيم ساعت به پنج بود که رفتم سر کمد لباسام ويه مانتو مشکي که نخي بود و استينش سه ربع بود پوشيدم.شلوار جين نفتيمم در اوردم وپا کردم.شال مشکيمم برداشتم وسرم کردم. يه رژ زرشکي ماليدم.
ناب رمان نامی آشنا برای علاقه مندان به خواندن رمان و کتاب،
بعید است علاقه مند به خواندن رمان باشید و حداقل یک بار به ناب رمان سر نزده باشید
بیش از 4000 رمان رایگان و فروشی در سایت بیانگر قدمت ما در این حوزه می باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.