نام رمان : رمان آشوب به قلم : رویا رستمی تعداد صفحات : ۴۸۳ خلاصه ای از داستان رمان:
داستان راجعبه دختریه که به تازگی پدرش رو از دست داده و به این خاطر مجبور میشه همراه بانامادریش از زادگاهش دور بشه و به زادگاه نامادریش بره و حالا این نامادری برادری داره بس مغرور و جذاب و…
صفحه ی اول رمان: دامن بلند مشکی رنگش را بالا گرفت و وارد مرغدانی شد.
دلش نرفته بود برای آن چهار، پنچ تا تخم مرغ درشت، دلش کمی آرامش میخواست بدون روبهرو شدن با آدمهای مزاحمی که تنهاییاش را غارت میکردند.
روی چهارپایه کوچک و چوبی نشست و خیرهی مرغ تپلی شد که تخمهایش را آنچنان زیر بالهایش گرفته بود
انگار قرار دزدی در کار است آن هم از مرغی که فردا یا شاید هم پس فردا جوجههایش سر از تخم در میآورند.
طیبه دختر ریز میزه سبزه رویی که لبخندهایش زیادی جذاب بود تند و فرز النگوهای طلایی که به مدد این چند سال کار کردنهایش در خانهی فرهادخان ابدالی خریده بود را
زیر لباس آستین بلندش زد و گفت: فروزان خانم باهات کار داره.
حیاطشان زیادی بزرگ بود؛ باید از این سر میزدی تا به ساختمانها برسی.
هوای گرم مهر ماه… عرقش را در آورده بود. با طیبه هم قدم شد و نرسیده به ساختمان نگاهش گوشه شد به مردی که یک هفته بود کنگر خورده قصد برداشتن لنگر لعنتیاش را نداشت؛ و خدایا نگاهش! چرا از این مرد جوان زیادی خوشپوش با آن چشمان سبز این همه میترسید؟
سر دزدید. حوصلهی خط و نشانهای آن نگاه سبز را نداشت… به خدا که این جماعت مثلاً عزادار فقط محض آتو گرفتن اینجا بودند و یکی هم این جوانک فامیل شده که ای کاش فامیل نبود… فامیل بدتر از غریبه!
طیبه لپ گل انداخت و تندتند مو داخل فرستاد و پا تند کرده جلو رفت و گفت: سلام آقا فردین، خوبین؟
ناب رمان نامی آشنا برای علاقه مندان به خواندن رمان و کتاب،
بعید است علاقه مند به خواندن رمان باشید و حداقل یک بار به ناب رمان سر نزده باشید
بیش از 4000 رمان رایگان و فروشی در سایت بیانگر قدمت ما در این حوزه می باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.