موضوع رمان سیاه بازی: عاشقانه ، اجتماعی ، هیجانی نویسنده رمان: مدیا خانم
خلاصه داستان: سیاه بازی حکایتی تلفیقی از زندگیِ دو مَرده. هر کدوم درست و نادرستِ خودشون رو قبول دارن و هر کدوم به نحوِ خودشون دنبالِ معنیِ واقعیِ زندگی می گردن! درستِ یکی نادرستِ اون یکی؛ مردونگیِ یکی نامردیِ اون یکیه! براشون مهم نیست. راه و رسم زندگیشون بر پایه ی درست و غلط هاییه که با شخصیتشون عجین شده! قسمتی از رمان سیاه بازی _دیشب اومدم خونتون نبودی… راستشو بگو کجا رفته بودی؟ به خدا رفته بودم… _رفته بوده دنبالِ داش سیای ما ببینه باز کجا گوسفند میچرونه؟! سرش را به سختی از زیرِ اتومبیل بیرون کشید و نگاهش به کفش های کهنه ی اسی افتاد. چپ چپ نگاهش کرد! _ نه خیر. رفته بودم دنبالِ بزمچه های محل… سلامت کو؟ اسی جلوتر آمد و نیشش را تا بناگوش باز کرد. _نوکرتم و سلام…! چی می خوری؟
خودش را از زیرِ ماشین به بیرون سُر داد. _چیز… می خوری توام؟ دوباره خندید. _با ما به از آن باش که… پشتِ سرش را با دست خاراند. _حالا هر چی! کِفین گارداش؟ سرش را با تاسف تکان داد. _گند زدی تو ضرب المثل… صدبار گفتم وقتی زیرِ این لامصب ام فک نزن. تمرکزم به هم می ریزه! بعد با حرکتی نمایشی آدامس داخل دهنش را جلوی پایش تف کرد. _بیا… کوفت دارم می خورم. یه آدامس موزی هم می خوریم باید اجازه بگیریم ازت؟ اسی خندید. خم شد و دستش را با حالت لوتیگری اول به آدامس و بعد به زمینِ زیر پایش زد! _کوچیکتم بی اعصاب… خاکِ پا. آدامستم! ولی خودمونیما… زیرِ چه عروسکی بودی! کوفتت بشه! آچار را به طرفش…
ناب رمان نامی آشنا برای علاقه مندان به خواندن رمان و کتاب،
بعید است علاقه مند به خواندن رمان باشید و حداقل یک بار به ناب رمان سر نزده باشید
بیش از 4000 رمان رایگان و فروشی در سایت بیانگر قدمت ما در این حوزه می باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.