دانلود رمان حقیقت (جلد 10 همسرم) با لینک مستقیم
پنلوپه اسکای
من هیچ ایدهای نداشتم که اون به دامین بگه.
اگه میدونستم، جلوش رو میگرفتم.
من خودم حقیقت رو بهش میگفتم.
حالا میترسم که از دستش بدم … و هیچ کاری نمیتونم بکنم
هیث»
هفته اول مثل یک تاری بود، چون به عمد فقط قرص خوردم که
بخوابم.
احساس گه بودن میکردم ،بدتر از گه.
بعد از دو هفته، من هنوز هم مثل یک کیسه از استخوانهای شکسته
بودم، اما یک پیشرفت عمده کرده بودم. میتونستم بدون بیدار شدن در
وسط شب راحت بخوابم. میتونستم بدون اینکه اخم کنم راه برم.
میتونستم خودم رو مثل یک مرد حمل کنم، بدون اتکا به کاتالینا برای
خودم ساندویچ درست کنم.
اما هنوز راه درازی در پیش داشتم
چند هفته بعد از برگشت به خونه به اتاق نشیمن رفتم و دیدم که بالتو
اونجا نشسته، آرنجهاش رو روی زانوهاش گذاشته بود و تلویزیون
تماشا میکرد.
“حالا دیگه هر جور میخوای میای و میری؟
دانلود رمان لحظه (جلد 6 همسرم) با لینک مستقیم برای موبایل و کامپیوتر