دانلود رمان لیلا
قسمتی از متن رمان :
به عادت همیشه که عصبی و کلافه می شدم ،
با انگشت شست و اشاره به نرمه ی گوشم چسبیدم . ضربان قلبم تند شده بود، پلک زدم
و نگاهم روی کاکتوس کنج دیوار، ثابت ماند.یک لحظه تصویر گلدان سبز تیره رنگی با کاکتوس های بزرگ مقابل چشمانم نقش بست.
فشار انگشتانم روی نرمه گوشم شدیدتر شد،
صد بار به سوری گفته بودم این گلدان لعنتی را از مقابل چشمانم بردارد اما گوشش بدهکار نبود.