خلاصه ای از داستان رمان: رمان در مورد دختر چهارده ساله ای هستش که یک روز تمام از خونه فرار می کنه،
اتفاقاتی که توی این یک روز فرار کردنش توی انزلی براش پیش میاد، توی این رمان شرح داده میشه….
صفحه ی اول رمان:
بهاره موهای مش کرده و کوتاهش را از جلوی چشمانش به عقب فرستاد و
زیر شال توری مشکی رنگش، پنهان کرد و به روانشناس چشم دوخت و گفت: «من دیگه از اون خونه بدم میاد، از بابا مامانم بدم میاد، همش تو همه ی
کارای من دخالت می کنن، من بالاخره از اون خونه میرم،
یا اونا اجازه می دن که از اون خونه برم، یا فرار می کنم» روانشناس به چهره ی بهاره خیره شد. به چهره ی دخترک
چهارده ساله ای که حتی با آن موهای مش کرده و ابروهایی که چند ردیف از آنها را
با دست توانای آرایشگر تمیز کرده بود، هنوز هم رد کودکی از لا به لای چندین قلم آرایش آن چنانی اش نمایان بود. روانشناس لبخند زد: «دختر خوب، از خونه فرار کنی که چی بشه؟ ینی منظورت اینِ که با فرار کردن همه چی حل می شه؟» بهاره یکی از پاهایش را روی آن دیگری انداخت؛ اما پاهایش تپل بود. مثل هیکلش… پاهایش روی یکدیگر ثابت نماند. خم شد و پایش را به زحمت روی آن دیگر کشید و
با دستش ساق پایش را محکم نگه داشت تا دوباره سر نخورد.
نگاه روانشناس روی شلوار کوتاهی که به تن کرده بود و به زحمت
تا روی ساق پایش می رسید، ثابت ماند. پای سفید و تپلش خیلی توی چشم بود.
روانشناس دوباره به او نگاه کرد و گفت: «خوب دختر گل نگفتی، با فرار کردن همه چی حل می شه؟» بهاره با حرص جواب داد:
ناب رمان نامی آشنا برای علاقه مندان به خواندن رمان و کتاب،
بعید است علاقه مند به خواندن رمان باشید و حداقل یک بار به ناب رمان سر نزده باشید
بیش از 4000 رمان رایگان و فروشی در سایت بیانگر قدمت ما در این حوزه می باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
[…] دوباره به او نگاه کرد و گفت: «خوب دختر گل نگفتی، با فرار کردن همه چی […]