دانلود رمان از خواب برگشتم به تنهایی با لینک مستقیم
نویسنده: شیما آبیان
قسمتی از متن رمان:
داشتم به پی امی که رسا فرستاده بود،ریزریزمیخندیدم که با صداي مادرکه با مهربانی آمیخته با سیاست مرا می خواند لال شدمو با بی میلی گوشی رو روي میز گذاشتم و سینی چاي خوشرنگ رو از دست پري گرفتم و یه چپ چپی به لبخند موذیانه اش رفتم وبا غیظ اما به تبعیت از دستور و اوامر قبلی مادر پا شدمو خیلی دخترانه وارد پذیرایی شدم !
واالله خودمم باورم نشد.. شرم و حیاي دخترانه؟… اونم من ؟…اونم با صداي سلام بلندي که من گفتم !…دو خانم چادري که به شدت رو گرفته بودندو یک پیرمرد با محاسن سفید از جاي بلندشدند واحوالپرسی گرمی با من کردند .چاي را چرخاندم و کنار پدرم نشستم ونگاهم را به اطراف چرخاندم .
:پس دامادکو؟.. نکنه داماد این پیرمرد باشه؟…. مگر اینکه از روي جنازه پدرم رد شده باشند…نه پدرم که سر و
مر گنده اینجا نشسته؟……آهان!حتما زیاد شیطونی می کرد تنبیه اش کردن وبا خودشان نیاوردنش….نگاهم به
روي دوخانم خیره ماند چرا ایندو اینقدر سفت ومحکم رو گرفتن؟…
نکنه بابام بیرون از خونه زیاد سرو
گوش میجنبونه که به گوش اینهام رسیده؟…. اي واي برمن !…