دانلود رمان حلقه ی عشقم
عنوان : کتاب حلقه ی عشقم
نویسنده : بامزی (م.ق)
خلاصه کتاب :
…فـراز و نـشیب زنــدگی دخـتری ۲۵ سـاله…
…متــولد شـده در خانــواده ای با وضــع مــالی متوســط…
…برخــاسته از بــطن جــامعه…
…یــک زنــدگی معمولــی…
…او کــه به تازگــی تــوانسته مــدرس زبــان دانشــگاه شود…
…دختری به اســم تــابــان…
گزیده ای از کتاب :
خدارو شکر کردم چون برخلاف همیشه که صدای قیـــــژش بلند میشد، اینطور نشد آخه میترسیدم آقاجون بیدار بشه که اگه میشد سردرد بدی میگرفت و دیگه نمیتونست بخوابه.
پاورچین پاورچین رفتم آشپزخونه و از تو کابینت قرصی که معمولا آقاجون در این مواقع استفاده میکنه رو برداشتم. خواستم برم سر یخچال آب بردارم که یادم اومد آب معدنی که صبح گرفته بودم هنوز تو کیفمه. گرم هست ولی اشکال نداره. ممکنه آقاجون طفلک بیدار شه…
همین که خواستم پامو از آشپزخونه بیرون بذارم احساس کردم یه سوز سردی میاد. نگاه کردم دیدم بــــــله… باز این مامان خانوم یادش رفته پنجره رو ببنده. قربون حواس جمع… خوبه تا حالا چند بار به خاطر این بی حواسیش سرما خورده، آقاجونم هرشب قبل خواب اینو بهش گوشزد میکنه ولی انگار نه انگار… فکر کنم از نشونه های آلزایمره… باید یه دکتر ببرمش…
پنجره رو بستم و خواستم برگردم که دیدم حالا که تا اینجا اومدم یه دستشوییم برم. برای اینکه زودتر به دستشویی برسم از همین دری که به پنجره ی آشپزخونه نزدیک تره داخل هال شدم البته قبلشم مطمئن بودم که مامان و آقاجون خوابن چون آقاجون از سر شب کسل شده بود و مامان حدس زده بود که از عوارض سرماخوردگی تو فصل پاییزه. به خاطر همین ساعت ده گرفت خوابید …
رمان حلقه ی عشقم با لینک مستقیم برای موبایل و کامپیوتر