دانلود رمان شورشی با لینک مستقیم و رایگان
نویسندھ:azarin
خلاصھ:
بند کفشهامو بستم و با حالت دو از خونه خارج شدم از فکر اینکه دیر برسم داشتم دیوونه میشدم.
حتما ایندفه اخراج میشدم. من مسئول پذیرایی از مهمونای شرکت بودم
و تا حالا هیچوقت کارمو به درستی انجام نداده بودم
اما به لطف کیان معاون شرکت که هیچوقت خراب کاریهامو به رییس گزارش نداده بود تا حالا اخراج نشده بودم.
ولی ایندفه فرق میکرد و مهمونای شرکت خارجی بودن و پای یه قرارداد مهم درمیون بود
و بدتر از اون اینکه خود رییس هم همراهیمون میکرد.
مطمئن بودم که ایندفه حتما اخراج میشم و بعدم که توان پرداخت اجاره خونه رو نداشتیم .
آقای عبدی مارو از خونه بیرون میکنه و معلوم نیست چه وضعی پیش میاد…
#شورشی
☑️ژانـر: #عاشقانه