دانلود رمان به سبزی دست های تو از ناب رمان
دانلود رمان به سبزی دست های تو
نویسنده : best
خلاصه : داستان در مورد دو تا ادم که دنیاشون باهم خیلی متفاوته….یکی از دیاره حقیقت های تلخ……یکی از دیار شعر و رنگ و نور…….
هیچ چیز تصادفی نیست و حضور هر کس در کتار ما یا ورودش به دنیای ما نشانه ایست برای رسیدن به بلوغ و رفع کردن اشتباهات و کسب تجربه……و اینکه گاهی صدای بعضی ادمها یاد اوره یه حجمینه سبزه…
بنا به ددیلی …دختره نمی دونه علی ش لش چیه…
ابروهای پری رفت باد….و به مریم نگاه کرد..مریم شببونه ها رو باد انداخت…
مریم: ولی آی دلم خنک می شببه تنها کسببیه که از پس علی بر میاد و تو رو می ایسته…سعید ادای علی رو در میاره زمانی که می خواد بره منت کشی..به حق کارای نکرده..
همگی خندیدن…
در باز شبببد و علی با موهای بهم ریخته و گرم کن تو چهار چوب در بود….عصبانی بود…سریع خنده شون رو جمع کردن..
صبص پرواز دارم…فقط چند ساعت ورت خوابیدن دارم…خونه ۴_وارعا که من رو گراشتید رو سرتون…
این رو گفت در رو بست…هر سه تا زن سرشون رو تو بالش کردن تا شدت رهقه هاشون کم بشه…
Created روز گرشببته بود…علی فقط زمانی که رسببیده ۲ نازیلا به گوشببیش نگاه کرد… داده بود و بعد گوشببیش خامو بود..مادر رو با کلی اشببک و آه smsبود راهی کربلا کرده بودن …توی خونه برای خود راه میرفت و آواز می خوند..
گوشیش بلند شد به خیال اینکه علی پرید..اما باز هم یه شماره sms صدای بود…یعنی ۶ ناشناس با یه صفحه خالی..دیگه داشت می ترسید از دیشظ این سببیاوشببه…رفت در و رفل کرد…بیا علی خان می گی هرچی شببد بگو..آخه هسببتی که بگم…به بابا بگم…نه …اوون ورت خالی که راجع به زمین خوردن گفتم رو هم می فهمه….