دانلود رمان دانلود رمان عهد اقاقیا برای پی دی اف با لینک مستقیم
ژانر : عاشقانه
? نویسنده : بهاره غفرانی
? خلاصه :
طرهای از موهایم را پشت گوشم انداختم و با یک حرکت،
خرمن خرمایی و کمند گیسوانم را از جلوی دست و پا جمع کرده و پشت سرم بردم.
باید روی دهانم را چفت و بست میزدم تا حرفی که نباید، از آن خارج نشود.
هرچند بعید میدانستم که بتوانم جلوی وراجیام را بگیرم، اما در هر صورت نباید بند را آب میدادم.
جناب دکتر، هرازگاهی از زیر عینک طبی مد روزش،
تکه نگاهی به من میانداخت و در آخر که از نگاهها کردنها و آنالیز کردن من خسته شد،
برگهی روی میزش را به کناری راند و به جلو خم شد. صورت شفاف سهتیغهاش،
زیر نور لامپ آویزان از سقف اتاق، بیشتر میدرخشید. تو گویی صبح تا شب،
در کرمهای مخصوص پوست غوطهور است و آوارگی در کلینیکهای پوست و مو را به جان خریده تا لیفتینگ کند.
لبهایش نیمهغنچه به یک طرف کج شده و سرِ انگشتان کشیدهاش،
به هم چسبیده بودند. آدامس در دهانم را باری دیگر جویدم؛ حبابی درست کرده و ترکاندم.
عادتم شده بود و تنها وقتی میخواستم بخوابم، آدامس بینوا را دور میانداختم.
همزمان با ترکیدن آدامس، اخمهای دکتر «آکالین» در هم تاب خورد و عقب کشید
و به پشتی صندلیاش لنگر انداخت. گلویی صاف کرد و یخبسته و فریزری گفت:
-مطمئنی میتونی با بیمارها ارتباط برقرار کنی؟ میتونی زبون ما رو کامل بفهمی؟
سؤالش به نظرم مسخره بود. لبخندی کنج لبِ گوشتیام نشست و… تق؛
آدامسم را داخل دهان ترکاندم. دکتر آکالین چند بار پلک زد
و من هم به روی مبارکم نیاوردم که با این کار، عصبیاش میکنم.
بزاقم را قورت داده و پا روی پا انداختم:
[…] دانلود رمان عهد اقاقیا با لینک مستقیم برای موبایل و کام… […]