راجب دختری به نام فاطمه که به علت دعوایی به بین دوخونواده مجبور میشه خون بس شه و زن کیارش میشه
کیارش پسری مغرور و خودخواه ،بداخلاق ،شیطون،زورگو
فاطمه٬دختری معصوم و مظلوم ،صاف بی ریا و پاکدل و..
فاطمه زندگی پر از فراز و نشیب داره و با این سن کمش مجبور به رابطه های خشن کیارش میشه و……
کیارش رسید بهم در رو کامل باز کرد که عرشیا تو چهار چوب در کامل نمایان شد
دلم می خواست مثل اون موقعه ها که از ماموریت میومد جیغ بزنم وبپرم بغلش
از قیافه کیارش معلوم بود که نمی شناسه منتظره یه عکس العمل از منه ، منم انگار خشکم زده بود قدرت هیچ کاری رو نداشتم
یهو به خودم اومدم نمی دونم چه جوری خودمو تو بغل بهترین وخشن ترین برادر دنیا جا کردم نمی دونستم از خوشحالی گریه کنم یا بخندم اما چرا بغلش انقدر سرد بود چرا مثل قبل دستاش دور کمرم حلقه نشد چرا منو دور خودش نچرخوند چرا صدای از درنیومد اصلا چرا اینجوری شده
خودمو عقب کشیدم و به چشمای همیشه یخیش نگاه گردم ولی چرا انقدر خشک چرا نمی خنده چرا خنثی داره نگام میکنه من: داداش؟؟؟؟ عرشیا: هیس !!! نمی دونم چرا فقط اومدم ببینم حال روزت چه جوریه مثل این گه خوبه خوبه بعد این حرف به کیارش اشاره کرد عرشیا: فقط بقیه رو از پا در آوردی همین مگه نه من:ن نه به خدا داداش تو بیا تو عرشیا: نیومدم خونت مهمونی فقط یه خبرای به گوشم رسید اومدم ببینم درستن یانه گه اگه درسته دستت رو بگیرم باخودم ببرم که از این لبخندها و شوخی هاتون این وضع معلومه غلطه خداحافظ من: عرشیا عرشیا عقب گرد کرد و بی توجه به من از پله ها رفت پایین
ناب رمان نامی آشنا برای علاقه مندان به خواندن رمان و کتاب،
بعید است علاقه مند به خواندن رمان باشید و حداقل یک بار به ناب رمان سر نزده باشید
بیش از 4000 رمان رایگان و فروشی در سایت بیانگر قدمت ما در این حوزه می باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.