دانلود رمان بازگشت به زمین با لینک مستقیم و رایگان
نویسنده:فاطمه دشتی
تعداد صفحات:53
خلاصه :
در میان درختان انبوه آمازون، جیمز، از طریق دریچهای وارد دنیایی جدید؛ اما آشنا میشود و در این سرزمین…
-مامان! بابا! من رفتم!
کتانیهای سیاه رنگ کهنهاش را پوشید و بندهایش را داخل آن فرو کرد.
در را بست و به جینی، خواهر کوچکترش گفت:
-خواهری من دارم میرم. مراقب مامان و بابا باش. داروی بابا رو به موقع بده، زیادم نذار مامان کار کنه. باشه؟
جینی پانزده ساله چشمکی زد و گفت:
-حتماً، مراقبشونم. میتونی با خیال راحت به کارت برسی!
جیمز به چشمان خواهرش خیره شد. دروغ چرا؟ به چهره بور و چشمان آبی خواهر مهربانش حسادت میکرد.
هر روز در محل کارش از سوی تام، پسر صاحب کارش به خاطر چهره سیاهش تحقیر میشد.
لبخند آرامش بخشی به جینی زد و از در بیرون رفت. درب چوبی خانهشان قدیمی شده بود
و مطمئناً با ضربه کوچکی فرو میریخت.
از کوچه پس کوچههای دهکده عبور کرد تا به نزدیکیهای جنگل رسید.
با دیدن اجتماع کارگران به این نتیجه رسید که طبق معمول دیر کرده است.
اصولاً او آدم وقت شناسی نبود و همیشه، علت این تأخیر را نداشتن ساعت بیان میکرد.
در آن لحظه فقط از عیسی مسیح و مریم مقدس یاری میجست و در دل به درگاه خدا تضرع میکرد
تا تام، او را اخراج نکند. جیمز اصلاً نمیدانست که چرا تام همه کاره است؛
با وجود اینکه پدر او طرف حساب کارگران است. جلو رفت تا چند سطل بردارد؛ اما با صدای تام در جایش خشک شد:
-به به! ببینین کی اینجاست! میخواستین دیرتر میومدین جناب جیمز دونگا!
جیمز لبخندی زورکی زد. چهقدر از این پسر متکبر تنفر داشت! دستش را مشت کرد تا مبادا به او آسیبی برساند.