دانلود رمان قبله گاه شیطان با لینک مستقیم
نویسنده : آرمیتا فسایی
✨ژانر: عاشقانه
📑خلاصه :
من گلبرگم، شب زایمانم از خونه ی شوهرم فرار کردم چون می خواست تو اون وضعم بهم تجاوز کنه. نیمه شب با ماشینی تصادف کردم که صاحبش دکتر خوش قد و بالایی بود که من رو برد خونش. طلاقم رو گرفت و برای این که تحت حمایتش باشم من رو صیغه کرد. قرار نبود بینمون اتفاقی بیوفته ولی اون داغ بود و منم پر از نیاز…
گلبرگ که سکوت بیش از حدش را جایز نمی دانست، نفس عمیقی کشید و سعی کرد فقط همین یکبار، پا بگذارد روی
اخلاقش. لبخند ملیحی روی لبهایش نشاند و سری به نشانه مثبت تکان داد. من… من واقعاً نمیدونم چطور تشکر کنم.
با رد نکردن این وسایل ….. لب زیرینش را داخل دهانش کشید و نگاهش را دزدید شاید کمی برای ادامه جمله اش زود بود. همین… فقط این وسایل و قبول کن این خودش
بهترین تشکره…
گلبرگ سری به نشانه مثبت تکان داد و حرف نصفه و نیمه رادمهر را زیر سیبلی رد کرد و بیخیالش شد. الای را با یک دستش گرفت و با دست دیگرش جعبه را برداشت و برای بار دوم تشکر کرد. نیم نگاهی به دسته گل رز روی صندلی ماشین انداخت و حس عجیبی درونش جوشید خون در رگهایش به قُل قُل افتاد و لرز کوتاهی مانند برق گرفتهگی در اثر فشردن فندک گازهای قدیمی به جانش افتاد به سختی نگاهش را گرفت.
که صدای منظور دار رادمهر در گوشش پژواک شد. سرش را بالا گرفت و با فرو فرستادن بزاق دهانش، چشم دوخت به جعبه لیمویی که با یک پاپیون مشکی رنگ رویش بسته شده بود رادمهر اما مستأصل و نگران بسته را روی کاپوت ماشین قرار داد و همزمان که دربش را برمی داشت گفت میدونم به هیچ عنوان خوشت نمیاد که کسی غیر از خودت برای الای خرج کنه ولی… دوست دارم این دفعه رو کوتاه بیای نظرت چیه؟
من گلبرگم، شب زایمانم از خونه ی شوهرم فرار کردم چون می خواست تو اون وضعم بهم تجاوز کنه. نیمه شب با ماشینی تصادف کردم که صاحبش دکتر خوش قد و بالایی بود که من رو برد خونش. طلاقم رو گرفت و برای این که تحت حمایتش باشم من رو صیغه کرد. قرار نبود بینمون اتفاقی بیوفته ولی اون داغ بود و منم پر از نیاز...