دانلود رمان انارچین با لینک مستقیم و رایگان
نویسنده :فاطمه ایمانی خالق رمان های آخرین برف زمستان | بازتاب
خلاصه داستان؛
یک سوتفاهم,زندگی شادیانه رو در مسیری قرار می ده که مجبور میشه دنیاش رو کوچیکتر و محدود تر از هر زمان دیگه ای ببینه, دنیایی که هرچند کوچیکه اما آدمای بزرگی رو در خودش جای داده..
عمه سینی حاوی قوری دمنوش و لیوان سرامیکی خوش نقش و نگارم را روی میز قرار داد و نگاه دقیق و ریز بینش را به مقاله ی بلند بالایی که دوساعتی می شد روی چند خط اول آن گیر کرده بودم، دوخت. مقاله ای به زبان انگلیسی که او به هیچ عنوان از آن سر در نمی آورد.
_ محض رضای خدا یه دوخط بیا پایین دلم خوش شه داری می خونی. ده بار رفتم و اومدم هنوز اولشی.
آب دهانم را به سختی قورت دادم و بی حس و حال به طرفش برگشتم. تلاش کردم لبخند را روی لبانم جا دهم اما بی فایده بود.
_ از کجا می دونی چیزی نخوندم؟
قوسی به ابروی هاشورخورده اش داد و نگاه حق به جانبش صاف چشم هایم را نشانه رفت.
_ سواد انگلیسی ندارم اما شکل و خط و رسمش رو که می شناسم. هربار که اومدم این دوتا کلمه اینجا بود.
دست گذاشت روی خط اول از پاراگراف دوم مقاله و همین واکنشش باعث شد ناخود آگاه لبخند بزنم. عمه زن باهوشی بود.
_ خب دارم با دقت می خونم چیزی رو از قلم نندازم.
با تردید نگاهم کرد و حرفی نزد. سکوتش که سنگین و طولانی شد به تقلا افتادم.
_ گلوم درد می کنه نمی تونم چیزی بخونم.
توجیه قانع کننده ای نبود اما خب عمه را تاحدودی راضی کرد.
_ برات دمنوش آوردم، بخور خوب میشی
[…] […]