دانلود رمان عشق من خجالتیه از ناب رمان
یه داستان… یه زندگی… یه دختر به اسم دریا شریفی… دختری شیطون، با دو تا دوست مثل خودش که قصد دارند با هم به یه مسافرت چند روزه برن، اما توی راه اتفاقی میوفته و این جاست که سرنوشت، دختر شیطون ما رو با پسر خجالتی قصه مون آشنا می کنه؛ اما این آشنایی به کجا کشیده می شه؟
خوب این که درسته، اینم همین طور، بقیه رو هم که چک کردم.
نفسم رو از سر آسودگی بیرون دادم و با خودم گفتم:
_ آخیش بالاخره تموم شد.
نگاهی به اطرافم انداختم و سپس با استرس از جام بلند شدم و به طرف خانمی که پاسخنامه ها رو تحویل می گرفت رفتم. بعد از این که پاسخنامه رو تحویل دادم، با سرعت از جلسه بیرون اومدم و با خودم گفتم:
_ خوب اینم از کنکور دریا خانوم، بزن بریم ددر دودور.
به طرف پارکینگ مؤسسه رفتم و سوار دویست و شش عروسکم شدم
و همین که از مؤسسه بیرون زدم؛ پام رو روی گاز گذاشتم و صدای آهنگ رو تا ته بلند کردم.
تا رسیدم خونه، مردم همه یک سفر ماه عسل با عمه ام رفتند و برگشتند؛
بس که با فحش هاشون من و عمه ی گرامم رو مستفیض کردند.
وقتی به خونه رسیدم، در رو با ریموت باز کردم و وارد شدم.
به طرف در سالن رفتم و همین که وارد شدم، با که جیغ بلند،
که از صداش گوش خودم هم کر شد، دیگه چه برسه به بقیه گفتم:
_ سلا…م.
مامان هم با ترس از آشپزخونه بیرون پرید و گفت:
_یا ابوالفضل، دختر چته تو؟
منم یک لبخند دندون نما زدم و گفتم:
_ هیچی، فقط خواستم حضورم تو خونه حس شه.