دانلود رمان ایاز و ماه از اکرم محمدی با لینک مستقیم برای موبایل و کامپیوتر
دانلود رمان ایاز و ماه از اکرم محمدی با لینک مستقیم
نویسنده: #اکرم_محمدی
✨ژانر: #عاشقانه
📑خلاصه:
گاهی فقط یک قدم اشتباه میتواند کلاً آیندهات را بکوبد و از نو، با یک داستان دیگر بنویسد.
مثلاً من الان باید در گمشتپه باشم، عروس بیگ مراد، نه در این اتاق بیمارستانی، کنار مردی که نمیشناسم…
صدای بم و پرنفوذ دکتر شانههایم را بالا پراند.
– اومدی تخمک اهدا کنی؟
مؤدبانهٔ فروش بود.
سرم را تکان دادم.
– اون پسره که باهات اومده…
بیاراده و برنامهریزیشده گفتم:
– شوهرمه…
پوزخندی روی لبهای درشتش نشست. عینک را از چشم برداشت و روی میز گذاشت.
– شوهرته و حلقه دستت نیست؟
دست مشتشده را پشت لبهٔ روسری بلند ترکمنیام پنهان کردم.
– فروختم…
چه خوب یاد گرفته بودم دروغ بگویم.
نگاهم روی سراپای مردی که با او در اتاق تنها بودم چرخید.
این دستهای بزرگ با انگشتان قوی نمیتوانست متعلق به یک دکتر باشد، حتی اگر روپوش سفید تنش این را میگفت.
دکترها همیشه دستهایشان برق میزند از نرمی… این مرد دستهای بزرگ و قوی داشت، زمخت بودند…
من میان نوازش دستهای پینهبسته بزرگ شده بودم، راز دستها را میدانستم.
شناسنامهام را با دو انگشت باز کرد و به خط خرچنگقورباغهٔ قباد نگاه کرد، صد بار به او گفتم بگذار من بنویسم.
پوزخندش عمیقتر شد.
برگهای از بین پروندهام بیرون کشید.
گاهی فقط یک قدم اشتباه میتواند کلاً آیندهات را بکوبد و از نو، با یک داستان دیگر بنویسد.
مثلاً من الان باید در گمشتپه باشم، عروس بیگ مراد، نه در این اتاق بیمارستانی، کنار مردی که نمیشناسم...
صدای بم و پرنفوذ دکتر شانههایم را بالا پراند.
– اومدی تخمک اهدا کنی؟
مؤدبانهٔ فروش بود.
سرم را تکان دادم.
– اون پسره که باهات اومده...
بیاراده و برنامهریزیشده گفتم:
– شوهرمه...
پوزخندی روی لبهای درشتش نشست. عینک را از چشم برداشت و روی میز گذاشت.
– شوهرته و حلقه دستت نیست؟