دانلود رمان سوگلی سال های پیری از ناب رمان
[caption id="attachment_558" align="alignnone" width="450"] دانلود رمان سوگلی سال های پیری[/caption]
ترم اول تموم شد .برای تعطیلات بین دو ترم به مشهد اومدم .
مثل عقده ای های از زندون گریخته از کوچه و خیابون جمع نمی شدم .
من و حسنا انگار یک متر برداشته بودیم و صبح تا شب مشغول متر کردن خیابونها بودیم !
به اعتراضات مامان هم گوش نمی کردیم .
گاهی میلاد(نامزد حسنا )هم به عنوان دستیار ما رو در متر کردن کمک می کرد.
یه شب داداش حسین و سمیه اومدن خونمون، گفتن شام خوردن و روی مبل ها نشستن !