خلاصه کتاب
ـ گلی!!
صدایش مثل همیشه نبود. صدایش با من قهر بود و من مگر چند نفر بودم که ببینم و بشنوم و باز بمانم؟ شنیدهها را شنیده و دیدهها را دیده بودم؛ وقت رفتن بود. در را باز کردم و با اولین قدمم صدایش اینبار از زیر دندانهای قفل شدهاش به گوشم رسید:
ـ گلشیفته!!
چندبار مرا گلشیفته صدا کرده بود؟ من گلِ باغش بودم. همان گلی که نامم را گذاشته بود گلِسرخ..
قدم بعدی را که برداشتم اینبار فریاد زد:
ـ بری دیگه رفتی گلی اینو تو گوشت فرو کن..!
- نام کتاب: گل سرخ
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: زیبا سلیمانی
خلاصه کتاب
جیمز همیشه تنها یک هدف داشته: نابود کردن دشمنش، پیتر مایکلز.
وقتی دختر بیست سالهی پیتر، وندی، سروکلهش توی کلاب جیمز پیدا میشه، اون هم یک راه برای رسیدن به هدفش پیدا میکنه. اغوا کردن اون دختر و سواستفاده کردن ازش برای انتقام. نقشهی فوقالعادهای بود، ولی وقتی که ناگهان همه چیز در زندگی جیمز به هم میریزه.
حالا اون باید خائنی که توی دار و دستهش هست رو پیدا کنه، و نقشهی انتقامش داشت ذره ذره کمرنگتر میشید، چون وندی داشت براش تبدیل به چیزی بیشتر از یک عروسک خیمه شبازی برای رسیدن به انتقام میشد.
- نام کتاب: شیفته
- ژانر: دارک_رومنس #عاشقانه_معاصر #انتقامی #روایت_پیترپن #بزرگسالان #اروتیک
- نویسنده: امیلی مکاینتایر
خلاصه کتاب
ماجرای داستان حول شخصیت
والادگر، مردی مرموز و پیچیده، به نام مهرسام آشوری میچرخد. او که به خاطر گذشتهای تلخ و پر از کینه، به مردی بیرحم و انتقامجو تبدیل شده، اما وقتی که عشق در دل تاریکی و انتقام جوانه میزند، همه چیز دگرگون میشود. او ناخواسته به دختر دشمنش مهشید افشارنیا جذب میشود که...
- نام کتاب: والادگر نیستی
- ژانر: جنایی #عاشقانه #معمایی #هیجانی
- نویسنده: سودا ترک
خلاصه کتاب
دختری که عاشق سلبریتی و بلاگر شدنِ، دختری که برای رسیدن به مشهورترین و معروفترین خواننده دست به بلاگر شدن میزنه.
دختر کوچولوی چموشی که برای نزدیکی به سلبریتیِ خشن به عنوان عکاس وارد صحنه میشه اما شبونه شاهد قتلی میشه که ورق زندگیش یک شبه برمیگرده!.
سلبریتی خشنی که با مدیربرنامهاش دست به یکی میکنه و با کار درست ترین قاتل همکاری میکنه تا شاهد قتل رو از زندگی حذف کنه!
- نام کتاب: فرنوی
- ژانر: مافیا #عاشقانه
خلاصه کتاب
شروین دکتر عمومی بیمارستانی هست که پدرش مالکشه! اما این پسر شر و تخس همیشه در میره
داخل پایین شهر تهران یه کافه هست که صاحبش یه دختر جوونیه که خیلی شره، تا اینکه شروین بادیدن اون دختر هرروز به صورت مرموزانه میره کافه، نامزد هانیس پلیس و برادر همین شروینمونه.
اما چی میشه که این دوتا مجبور میشن باهم ازدواج کنن؟ شروین به اجبار؛ کار پدرش رو که قاچاقچی اعضای بدن انسان هست ادامه میده و حالا عاشق هانیس لجبازه.
توی یه خونه برای اینکه دخترمون فرار نکنه زندایش می کنه و یه شب برای اینکه هانیس از کنارش نره مجبور می شه از پله ها پرتش کنه پایین!
و بااین که دوتا پاهای هانیس برای یه مدت از کار میوفته هرشب باهاش...
- نام کتاب: هانیس
- ژانر: عاشقانه بزرگسال
- نویسنده: نیلا محمدی
خلاصه کتاب
گاهی زندگی بنا به توقعی که ما ازش داریم پیش نمیره...
اما مثلا همین خود تو شاید قرار بود تنها دلیل آرامشم باشی که بعد از همه حرفا،قدم تو راهی گذاشتم که نامعلوم بود.الان ما باهم به این نقطه از زندگی رسیدیم، به اینجایی که حقمون بود.
پدر ثمین ناخواسته مرتکب قتل شده .ثمین برای گرفتن رضایت آزادی پدرش از زندان تلاش میکنه.
یاشار کشوری مرد متاهل و خودخواه، که در اعزای دادن رضایت،شرطی میذاره که باعث میشه پای ثمین به خونشون باز بشه و یاشار دلش رو به دخترِ قاتلِ خواهرش ببازه...
ثمین باید دوراهی عقل و قلبش یکیو انتخاب کنه.باید دید تصمیم ثمین برای رهایی از این دوراهی چیه!؟
- نام کتاب: آخر این ماه
- ژانر: عاشقانه،هیجانی،بزرگسال
- نویسنده: مهرسار
- صفحات: 1080
خلاصه کتاب
یه ماز بزرگ تو مغز منه...
دقیقا یه جایی که تو حتی فکرشو هم نمی تونی بکنی...
این ماز یک کم پیچیده است...
یعنی این طور بگم که این ماز اونقدری پیچیده است که تو نتونی ازش خلاص بشی...
من این مازو درست کردم...
فقط خودم بلدشم...
نمی تونی...
نمی تونی ازش خلاص بشی...
اشتباه بزرگی کردی...
از وقتی پاتو تو ماز ذهن من گذاشتی ، اشتباه بزرگی کردی...
- نام کتاب: ماز
- ژانر: عاشقانه معمایی
خلاصه کتاب
چهره خونسردم همیشه بزرگترین ویژگی من بود، به همراه اراده و قدرتم. من به هیچکس وابسته نبودم و برای هیچ چیزی اجازه نمی گرفتم.
اما بعد جریکو مثل طوفان وارد زندگیم شد. آزادیم و با چیزی باارزش تر عوض کردم.
حالا باید با زندگی پرخطرم کنار بیام و اینکه عاشق جریکو نشم.
- نام کتاب: شانس شیطان
- ژانر: #جنایی⭐️| #درام #بزرگسال🔥| #اروتیك❤️
- نویسنده: مگان مارچ
خلاصه کتاب
صدای بسته شدن درب چوبی میاد، پدر روحانی طبق عادت همیشه در سکوت کامل و با آرامش تو کابین کوچک بغلی میشینه و منتظر میمونه که شروع کنم. دستم رو روی صلیبی که از گردنم آویزونه میذارم و در حالی که قلبم مثل اسفنجی آب گرفته سنگین شده بدون اینکه از روزنه های لوزی شکل حجاب چوبی بینمون به کشیش نگاه کنم میگم:
"برام از خداوند طلب آمرزش کن پدر مقدس، چون من یک گناهکارم."
"ادامه بده فرزند."
صداش مثل خودش پیر و سالخورده است.
❌رمان غرور و آبرو در مورد براندو، برادر کارلو برونیه❌
- نام کتاب: غرور و آبرو
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: لیانا دیاکو