دانلود رمان مرد عروسکی
[caption id="attachment_1856" align="alignnone" width="396"] دانلود رمان مرد عروسکی[/caption]
خلاصه:
ساعت 30:8 صبح روز دوشنبه
دکتر کاوه تند تند پیپ میکشید ، بوی توتون در فضای اتاق مشاوره پراکنده شده بود ..
جای سیگاری پر که رو به رویم قرار داشت به من دهن کجی میکرد ..
سرم را پایین انداختم و شقیقه هایم را فشار دادم ..
پرده های ضخیمی که مانع از ورود نور میشد فضای اتاق را تاریک کرده بود ، تاریک مانند ذهنم ..
کاوه رو به روی من پشت میز فلزی لم داده و سخت در فکر بود ..
آنهایی که معرفی اش کرده بودند ...