دانلود رمان چیک چیک…عشق با لینک مستقیم و رایگان
نوشته Patrishiya
خلاصه:الهام دختری که دریک ساختمان 4طبقه همراه خانواده ی عمو وعمه ومادبزرگش زندگی میکنه …
وهمه ی بچه ها درکنارهم بزرگ شده وباهم دوست هستند
دراین بین الهام با پسرعمه ی سربه زیر وارومش لجه تا اینکه ….پایان خوش
محکم سر جام وایستادم که از خطر له شدن زیر دست و پای این جمعیت منتظر به ورود در امان بمونم !
با بسته شدن در و حرکت دوباره مترو فکر کردم حالا خوبه با این حجم مسافر و این هوای سنگین یهو وسط تونل وایستیم !
از فکرشم وحشت داشتم … نفسم رو دادم بیرون و سرم رو گرم نگاه کردن به زن فروشنده ای کردم که داشت تبلیغ سرویسهای بدلیجاتش رو میکرد …
همیشه اینها رو که میدیدم فکر میکردم چقدر سخته براشون هر روز با این کیسه های سنگین بار تو مترو خط عوض بکنند
و دو ساعت در مورد یه انگشتر و این که رنگش نمیره سخنرانی کنند آخرشم دو تا دختر کم سن و سال احتمالا یه دستبند ارزون قیمت میخرند !همین …
بلاخره از شر این شلوغی راحت شدم و اومدم بیرون … آینه کوچیکه کنار کیفم رو آوردم بیرون و نگاه سرسری به ریخت و قیافم کردم .
خوب بودم هنوز … بالای شالم رو یکم صاف کردم و موهای تازه کوتاه شدم رو با دست مرتب کردم .
آینه رو پرتاب کردم ته کیف و دوباره راه افتادم به سمت بیرون .
دانلود رمان چیک چیک…عشق