دانلود رمان فاسد اثر پنه لوپه داگلاس
موهایم را روی شانه سمت چپم انداختم . بر خلاف برادرش . . تریور امشب حتما اینجا خواهد بود و اصلا دوست ندارد جای زخمم را ببیند … اجازه دادم چشمهایم روی مهمان ها بچرخد … زن ها و مردانی که با لباس های بسیار زیبا و بسیار شیک و تمیز اطراف حرکت می کردند … جواهرات گران قیمت خانم ها نورهای رنگارنگ اطراف را منعکس می کردند … همه چیز بسیار شیک و بی عیب و نقص بود
به خانواده هایی که با آن ها بزرگ شده بودم خیره شدم … به لباس های گران قیمت و جواهرات برازنده آنها … اما هر از گاهی زیر تمام اینها ماسکی می دیدم که برای پوشاندن تاریکی ها از آن استفاده میکردند … اما تا زمانی که همه چیز زیبا به نظر می رسید چه کسی به بقیه مسائل اهمیت می داد؟
بوی غذا به همراه صدای آرام موسیقی در هوا پیچیده شده بود … انگشت هایم به دور لیوانی که به دست گرفته بودم محکم شدند … ضربان قلبم بالا رفت … می بایست به سختی تلاش کنم تا کاری که واقعا دلم می خواست انجام بدهم را انجام ندهم … به دنبال او نگردم … اما او اینجا نخواهد بود … شاید این جا باشد … دوباره ضربان قلبم بالا رفت … پوست بدنم گرم شد … برخلاف میلم چشم هایم میان جمعیت چرخیدند … یکی یکی چهره ها را جستجو می کردم به دنبال میکائیل