دانلود رمان بریجیت عزیز من تو رو می خوام
خلاصه :
فقط بلوزمو در آوردم و برای خواب آماده شدم…
چرخیدم، تصویر بریجیتی که به چارچوب در اتاقم تکیه زده بود، کاملا غیر منتظره بود.
چشماش روی بالا تنم ثابت مونده بود و متوجه شدم که برگه شانسم تو دستشه
قبل از اینکه صحبت کنه آب دهانشو قورت داد.
-امکان نداشت از تو بخوام ناممو بخونی، اما منظورم همه ی اون چیزی بود که تو نامه نوشته شده بود…..