دانلود رمان کاباره با لینک مستقیم
خلاصه :
جدال پسری خشن وهوسباز و دختری آرام و مغرور
که باباشون که عموی دختر داستان باشه مجبورشون میکنند ازدواج کنند
نمیتونستم هر روز نیکی رو جلوی چشمم ببینم و تو آتیش عشقش بسوزم چون میدونستم نیکی برام یه ممنوعه بزرگه بعد از چند سال وقتی به ایران برگشتم تا حداقل از
احساس درونم که توی این سال ها آتیشم زد با نیکی حرف بزنم ، دیدم نیکی یه خاطرخواه دلسوخته داره که البته برای ثروتش کیسه دوخته . فرید شد رقیب عشقی من که
عاشق خواهرم بودم …
عشقی که نتونستم هیچ وقت به زبون بیارمش .
هنوز در تردید گفتن و نگفتن راز دلم بودم که تورج خان یه دستور عجیب داد برای ازدواجم که همه خانواده تو شوک این حرف بابام بودیم . اون خواهرمه …