دانلود رمان هجوم وهم بیابان ها با لینک مستقیم
از محرابه سادات قدیری (رهایش)
کارون پسر مهربون و مظلومیه که توی عطاری دائیش کار میکنه.. پدر و مادرش، از هم جدا شدن و هر کدوم ازدواج کردن..
کارون جایی جز خونه مادربزرگش فروغ نداره،ولی فروغ بخاطر نفرتش از کارون، هر بار اونو تحقیر و آزار میکنه..
کارون دل در گرو ترنج داره که از خانواده شوهر مادرشه و توی عطاری کار میکنه..
کارون با دایی کوچیکه بحثی میکنه که باعثمیشه راز بزرگی توی زندگی کارون بر ملا بشه و …
آن قدری آرام که صدای در
حیاط نپیچد و کس را متوجه ی حضورش نکند .
بعد به آرام تنه چرخاند .نگاهش به پنجره ی قدی و
بزرگ سالن خانه ی قدیم نشست .پ رتزن مثل بیشت
وقت ها پشت کرده به حیاط، پشت م رت غذاخوری
دوازده نفره ای که خرید آن را جزو افتخارات تاریخ
اش م دانست نشسته و مشغول کاری بود .کارون
قدم ها را آرام و نوک پنجه ای برداشت .از کنار
باغچه راه گرفت، نرسیده به ایوان خم شد و
ساختمان را دور زد، پایش به راه باریکه ای که به
پشت ساختمان م رفت نرسیده بود که صدای
:میخکوبش کرد و پلک هایش را روی هم نشاند
!علیک سلام –
کارون با تعلل چشم ها را باز کرد، لبخند دندان
نمای روی صورت نشاند و تنه چرخاند .پ رتزن خم
شده از نرده های انتهای ترین قسمت ایوان، با آن
:اخم همیشگ خ رته ی او بود .کارون سری تکان داد
.سلام عزیز جون –